معمار 1

به نام تکدانه معمار هستی
معمار 1

انجام تمامی کار های معماری به صورت (اتوکد و تریدی مکس و.....)
شماره تماس :
989379003132+
محمدزاده
لطفا نظرات وپیشنهاد های خود را بزارید تا به هر انچه سایت بهتر شود کمکی کرده باشید منتظر نظرات وپیشنهاد های شما هستیم

آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۰۲، ۰۹:۳۷ - مطهره قربانی
    ...
  • ۲۹ بهمن ۹۵، ۱۰:۴۲ - محمد
    افرین
نویسندگان

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معماری» ثبت شده است

این برج در خلیج توکیو در فاصله دو کیلومتری ساحل احداث خواهد شد.ارتباط با آن از طریق کشتی٬قایق  و هلی کوپتر صورت خواهد گرفت.این برج چند منظوره دارای پارکینگ چند طقه در زیر آب و دفاتر اداری٬ هتل ها٬سالن های کنفرانس٬آپارتمان های مسکونی٬رستوران های متعدد٬فروشگاه های مختلف٬پاسیو  های بسیار مرتفع و یک دکل مخابراتی است.در این برج هزار نفر زندگی و کار خواهند کرد.

معماری برج هزاره ژاپن توکیو، برج هزاره ژاپن توکیو.نورمن فاستر

آسانسورهای سریع الانتقال در آن واحد می توانند ۱۶۰ نفر را جا به جا کنند.

معماری برج هزاره ژاپن توکیو، برج هزاره ژاپن توکیو.نورمن فاستر

برای مقابله با نیرو های جانبی مانند باد و زلزله ٬ شکل برج همانند یک مخروط بسیار مرتفع طراحی  شده و بادبندها همانند یک پوسته ممتدکل سطح خارجی را پوشانیده اند. به علت سقوط قیمت املاک در توکیو اجرای این برج هنوز آغاز نشده است.

معماری برج هزاره ژاپن توکیو، برج هزاره ژاپن توکیو.نورمن فاستر

 

کارشناسان می گویند این برج بیشتر از آنکه شبیه یک پروژه بزرگ معماری باشد تلفیقی از اکوسیستمهای مختلف در ابعاد کوچک است.

معماری برج هزاره ژاپن توکیو، برج هزاره ژاپن توکیو.نورمن فاستر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۰۱
حسن محمدزاده

بدون تردید مسجد جامع کبیر یزد یکی از شاهکارهای بدیع معماری مساجد ایران به شمار می آید که تزیینات زیبا و منحصر به فرد آن جلوه ای ستودنی به آن داده است. این بنا مشتمل بر یک ایوان رفیع، گنبدخانه، دو شبستان تابستانه در طرفین آن دو گرم خانه در ضلع شرقی و غربی و یک صحن بزرگ مستطیل شکل و دو پایاب است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

مسجد دارای شش ورودی است که در اضلاع مختلف بنا واقع شده اند. ورودی اصلی که در ضلع شرقی مسجد واقع شده دارای سردر رفیع و نیز کتبیه های کاشی معرق است و دو مناره نیز بر آن استوار گردیده. این سردر زیبا در زمان شاهرخ تیموری به بنا اضافه شده و بر آن تزیینات و کاشی معرق با نفوش گره چینی و اسلیمی کار شده است. بخش اعظم این آثار به مرور زمان تخریب شده بود در تعمیرات هیئت حامیان بازسازی می شود.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

ورودی مذکور به یک هشتی (کریاس) با سقف گنبدی گشوده می شود که این فضا را می توان موزه کتبیه ها نامید زیرا که انواع کتبیه های سنگی و کاشی که بر وقفنامه و فرامین حکومتی در دوره های مختلف درج شده، منصوب است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

در ضلع غربی بنا درست مقابل ورودی مذکور قرار گرفته و آن هم به یک هشتی گشوده می شود که نمای این درگاه با کاشی کاری جدید تزیین یافته است. ورودی دیگر مسجد در ضلع شمالی و درست روبه روی ایوان قرار دارد. این ورودی متصل به یک کریاس است و سردر آن با کتبیه های قرآنی و تز یینات کاشی معرق جدید تزیین یافته است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

ورودی شمال غربی دارای نمای ساده و بی پیرایه است که به یک دالان طویل گشوده می شود که این دالان به یکی از رواق های اطراف صحن متصل می گردد.
دو ورودی دیگر مسجد یکی در ضلع جنوب غربی واقع در شبستان غربی گنبدخانه و دیگری در شمال شرقی و در بخش قدیمی مسجد واقع شده که درحال حاضر هر دو مسدود است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

دو گرم خانه مسجد در ضلع شرقی و غربی صحن قرار دارند، گرم خانه شرقی به شبستان شازده معروف است و دارای ۴۸ستون مستطیل شکل با ازاره های پوشیده از کاشی های شش ضلعی و فیروزه ای رنگ است. در ضلع شرقی و غربی این گرم خانه شاه نشین هایی که در انتهای آن پنجره و نورگیرهایی تعبیه شده است. این شبستان همچنین دارای طاق های گنبدی سراسری است که در قسمت مرکزی شان نورگیرهایی سنگی هشت ضلعی قرار دارد. محراب این گرم خانه دارای دهانه گشاد با قوس های پنج و هفت کند و نیز نقوش مهری ظریف و زیبا است. گرم خانه ضلع شرقی کاملا جدید و از احداث هیئت حامیان مسجد است. این گرم خانه نیز از نوع ستون دار بوده و محراب جدید آن با کاشی های خشتی و هفت رنگ تزیین یافته است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

درگوشه شمال شرقی صحن محوطه ای به ابعاد ۳*۵/۲ متر با دیوار آجرچینی مشبک که به قرائت خانه موسوم بوده و در سمت قبله آن کتیبه محرابی از کاشی های مسدس آبی رنگ و به تاریخ ۸۹۰ هجری نصب است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

زیباترین بخش بنا را می توان مجموعه ایوان و گنبدخانه و فضاهای پیرامون آن نامید. نمای ایوان رفیع با مجموعه ای از زیباترین تزیینات کاشی معرق و با نقوش اسلیمی و گیاهی و نیز گره چینی پوشانده شده این تزیینات همراه با آجرهای ضربی و نقوش معقلی و کتیبه های کاشی معرق و کوفی بنایی مجموعه ای بدیع و خیره کننده آفریده اند که تحسین هر بیننده ای را برمی انگیزد.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

در دو طرف دهانه ایوان ورودی غلام گردش ها و غرفه هایی است، که این غرفه ها در دو طبقه بوده و به یکدیگر متصل اند و فضای ایوان و گنبدخانه را دور زده و بر آن مشرف هستند. گنبدخانه مربع شکل یک دهانه گشاده مرکزی و داخل ایوان و دو گذرگاه طاق دار در طرفین آن دارد. این گذرگاه ها به غلام گردش های ایوان که روی آنها در قرن نهم غرفه هایی ساخته شده منتهی می گردد.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

دو شاه نشین دو طرف گنبدخانه، دارای نرده های پوشیده از کاشی مشبک بوده و درشاه نشین ضلع شرقی دو سنگ محرابی زیبا متعلق به قرن نهم نصب است. از اره ایوان و گنبدخانه با کاشی های مسدس آبی رنگ پوشیده شده که در وسط هر کدام با ترنج های کاشی معرق تزیین شده است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

دیواره بالای از اره ها در غلافی از طرح های هزار باف مرکب از کاشی های بسیار کوچک که تشکیل نقوش نوشتاری می دهند، پوشیده شده و بر دیوارهای جنوبی و شمالی زیر گنبدخانه با خطوط کوفی بنایی تسبیحات اربعه و شهادتین اجرا گردیده است.
گنبد مسجد بر روی فیلپوش های بزرگی قرارگرفته که با مقرنس های مزین به نقوش معقلی پوشیده شده اند. فاصله این فیلپوش ها نیز با کاربندی زیبایی که بر آنها با خطوط کوفی بنایی کلمات الله و محمد نقش بسته، کار شده است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

محراب اصلی یا محراب واقع در گنبدخانه یا مقصوره یک دهانه مستطیل عمیقی بوده که از دو طرف آنها معبرهای تنگ و کوتاهی به دو سوی گنبدخانه راه می یابد. این محراب زیبا مزین به انواع کاشی معرق و کتیبه و آجرضربی است و بر دو کاشی ستاره ای شکل منصوب درآن نام استادکار و تاریخ ساخت محراب (۷۷۷ هجری) نقش بسته است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

در ضلع غربی و شرقی گنبدخانه دو شبستان یا تابستانه وجود دارد که غلام گردش هایی با طاق های متقاطع آنها را به مقصوره پیوند داده است. شبستان شرقی درسال ۷۷۷ هجری به دستور شاه یحیی مظفری ساخته می شود و بوسیله یک غلام گردش با پنج دهانه تنگ که به سوی رواق شرقی باز می شود به گنبدخانه و ایوان متصل می گردد. این شبستان دارای محراب کم عمقی است که در رأس دارای مقرنس گچی بوده و کمی پایین تر از آن هشت قطعه قاب کاشی معرق به یک اندازه درکنار هم نصب شده است. یک کتیبه معرق نیز به ابعاد ۱۰۸*۵۸ سانتیمتر درپایین و در وسط محراب نصب است که بر آن جملات قرآنی و نقوش گل و گیاه با تکنیک کاشی معرق اجرا شده است.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

شبستان غربی در قرن نهم توسط خواجه غیاث الدین عقیل ساخته شده و مشهور به شبستان غیاثیه است. از ویژگی های بارز این شبستان طاق های سراسری کوکبی و تویزه است که در اکثر بناهای تیموری شهر یزد دیده می شود. در ضلع شرقی این شبستان پنج اشکوبه دیده می شود که دارای نرده های گچی پوشیده از کاشی معرق هستند. محراب آن ساده و دارای مقرنس های گچی در نیم طاق آن است.
این مسجد به لحاظ معماری از نمونه های شاخص مسجد جامع درکشور است. مسجد جامع یزد در قرن ششم هجری بنا شد و امروزه از اثری از آن برجا نیست ولی به جای آن در قرن هشتم هجری مسجد جامع جدید یزد ساخته شد.

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

 

گنبدخانه مسجد دارای پلان مربع است که در ارتفاع مناسب با گوشه سازی های خاص به هشت، ۱۶ و ۳۲ ضلعی تبدیل شده وگنبدی دو پوش بر فراز آن قرارگرفته است. در ساختمان گنبد از روش خشخاشی استفاده شده که یکی از مهم ترین فنون مهندسی در ساخت و ساز سنتی است.
یکی از دو مناره سر در اصلی دارای دو مسیر حرکت مستقل است به گونه ای که اگر دو نفر همزمان از بالا و پایین درجهت مخالف حرکت نمایند یکدیگر را نخواهند دید.
 

معماری مسجد جامع یزد، مسجد جامع یزد، صنیع الله معمار یزدی

 

در زیر ایوان اصلی ۱۱۰ اسماء مبارکه الهی به صورتی هماهنگ و کاملا فنی با استفاده از خط کوفی بنایی نقش بسته است.
این مسجد به چند دلیل دارای اهمیت است: نخست آنکه قدیم ترین نمونه معماری است که طی قرن نهم هجری در معماری مذهبی ناحیه یزد از آن تقلید شده است. دیگر خصوصیات مهم بنا کاربرد وسیع طاقهای س:.۸’:.۷-:.۸):.۸’:۸.۹!:.۷<:.8’!:.8*:8

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۷
حسن محمدزاده

طرحی است که در طول پنج سال محقق شد، و چند سال بعد به عنوان پروژه منتخب در جشنواره روروز در نروژ برگزیده گشت. این طرح که در دوره بحرانی جنگ با استفاده از بودجه بازسازی مناطق جنگی و با پایمردی کارفرما در شرایط دشواری به پایان رسید، از این بابت مورد توجه قرار گرفت که به ترتیبی منعکس‌کننده مفاهیم بنیادین این دیاردر ایجاد فضا و استفاده از هندسه مالوف در ترکیب با مصالح بومی بود، در حالی‌که از احکام و فن آوری دوران معاصر (مدرن) بهره می‌گرفت. در واقع ساختمانی با ویژگی های منطقه ای بود که امکان درک جهانی را داشت .


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


 ساختار این طرح بر مسیری حلزونی و چرخان استوار بودکه همراه با حرکت آب، از یک حیاط مربع بر سطح زمین آغاز شده ، با چرخشی از درون یک مخروط معکوس شفاف، بر روی شیب‌رویی مدور به حیاطی هشت ضلعی در عمق زمین می‌رسید، تا با این ایهام داستان گذر انسان را از جهان مادّی به بهشت متمثل ‌سازد.


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


نقشه ساختمان از پردازش یک شمسه در سه بعد به دست آمده و بادگیرهای چهارگانه پرّان در اطراف این حیاط بهشتی نیز نوعی نگاه به آسمان را تشدید می‌نمود. در این طرح پشت‌بام‌های ساختمان، جزئی از محوطه و تداوم درون ساختمان به بیرون تلقی شده و بدنه ساختمان به صورت لایه‌لایه به تدریج عرصه‌های درونی باز و بسته را تعریف می‌کند.


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


نمای یکپارچه آجری خارجی که در بخش‌هایی از داخل به صورت نمای ساروج سفید درآمده، در نقاطی با معقلی‌هایی از کاشی فیروزه‌ای و لاجوردی در نقش گره ترکیب شده و با ایجادسوراخ‌های لانه کبوتری در لبه‌های پشت‌بام‌ها به نوعی با معماری منطقه قرابت ‌یافته است. این در حالیست که بخش اعظم ساختمان در مخزن بزرگی از بتون در داخل زمین قرار گرفته و سازه ساختمان به صورت ترکیبی از فولاد و بتون و سقف تالارها از تاوه‌های پیش‌ساخته استفاده شده که در اغلب فضاها به صورت نمایان دیده می‌شودو در نتیجه بدین ترتیب به اصول فروتنی و صداقت پاسخ گفته شده است.


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی


در این طرح و نیز دیگر طرح‌ها به نوعی از تعاریف متداول فاصله گرفته شده و مرکز فضا تهی و به جای مادّه از فضا انباشته شده است.


معماری مرکز فرهنگی دزفول،مرکز فرهنگی دزفول، فرهاد احمدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۹
حسن محمدزاده

نورپردازی در معماری (Architectural lighting design) یکی از بخش های معماری و مهندسی معماری است .

نورپردازی یک بنا یکی از مهمترین جنبه های طراحی آن می باشد که در شب می تواند جلوه منحصر به فردی به دید بیننده آن بنا بدهد.

نورپردازی در معماری

 بحث نور و پرداختن به آن می تواند در مباحث زیبائی شناسی و هنر جایگاه ویژه ای داشته باشد. از جمله علوم و هنرهایی که می توان به نقش نور در آن اشاره داشت ،هنر معماری است که بحث مفصلی را در زمینه روند بهره گیری از نور طبیعی به خود اختصاص می دهد. ابزار و وسایل روشنایی نیز به عنوان عواملی که تأمین کننده ی نور مصنوعی هستند ،مطرح می باشند. در هنر معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار ،نظم فضایی، مصالح، رنگ و … مطرح می شود و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند. یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی، توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود.
معماری و نور به همان اندازه به یکدیگر وابسته اند که جسم و روح، یکی برای زنده بودن و دیگری برای حضور مادی این جهان به دیگری نیاز دارد و آن هنگام که نور بر جسم فضا جاری می شود هر دو در جهان مرئی «وجود» پیدا می کنند. یکی از چالش هایی که معماری امروز با آن سر و کار دارد طرح این سوال است که حضور نور بخصوص نور طبیعی در معماری می تواند معنایی فراتر از روشنایی داشته باشد و آیا دستیابی به الگوی صحیحی از بکارگیری نور امکان پذیر است؟ و یا اساسا لزومی در آن است؟ مساله مهم در این میان آن است که با بالا رفتن تکنیکهای ساخت و ساز و دستیابی به سهولت در اجرا در بیشتر موارد توجه و ظرافت هایی که در گذشته و در سبک های متنوع معماری کشورمان و سایر ملل در پرداختن به نور بوده متاسفانه امروزه دیگر به چشم نمی خورد و نیروی کار آمد نور در ادراک فضا و بالا بردن کیفیت معماری و بدنبال آن کیفیت زندگی بلا استفاده شده است.
نور یک ابزار بیان معماریست که علاوه بر آن بر سایر ابزارهای معمارانه نیز تاثیر گذار است. سناریویی که معمار برای نور مطلوب ساختمان خود در روز وشب در نظر می گیرد در پیدایش حال و هوای کلی حاکم در بنا نقش دارد و همان اهداف کلی که گام اول در بدست آمدن کالبد روحی بناست را شکل می دهد. اگر چه نور مناسب شب معمولا توسط طراح داخلی انتخاب می شود و معمار نقش چندانی در تنظیم آن ندارد ولی نقش معمار در طراحی سلسله مراتبی که به لحاظ تاریکی و روشنایی مخاطبین را با آن مواجه می کند بسیار مهم و اساسی است.
نور قادر است از لحاظ بصری به فضا وسعت ببخشد. اما فضایی که با نور یکنواخت پر شده باشد بسیار خنثی است و در تاریکی محض اصولا فضایی وجود ندارد، بر خلاف این دو، فضایی که مملو از تضاد سایه روشنهاست سر شار از نیروهای بصریست.

قطعاً نور یکی از عناصر تعیین کننده آهنگ حیات در زندگی بشر است. یک نظر اجمالی از داخل یک بنا به دنیای اطراف، ما را با نشانه های بی شماری که برای سلامتی فیزیکی و روحی ما اهمیت دارند، آشنا می کند. هر چند که نیازهای بشر به این عناصر به طور قابل توجهی متفاوت است. همچنین تعبیر از نور به یک سلسله برداشتهای شخصی وابسته است که دانستن آنها دقیقا موضوع اصلی حوزه نور پردازی نیست. اما با تجارب شخصی در ارتباط است. رویکردهای فرهنگی مختلف نیز در ادراک و پذیرش نور نقش دارد؛ مفهومی که در مذاهب و مکاتب اعتقادی به اشکال متنوعی تعبیر شده است در مسیحیت، نور می تواند استعاره ای از خدا باشد. اما، حتی این تعبیر نیز در طول زمان دستخوش تغییر و تحول شده است.

نور بخشی از مصالح ساختمانی می باشد و با حجم و بدنه و نمای ساختمان، یک پیکر را می سازد . هر کدام دیگری را تکمیل می کند.نور در تاریکی حامل پیام ها و اشاراتی برای انسان است نور در واقع حکم یک راهنما را در فضاها و مسیرهای ورودی و خروجی عاری از نور و فضاهای تاریک دارد.نور در معماری به منظور کشیده تر نشان دادن ارتفاع یک حجم می توان با ایجاد برآمدگی هایی باریک و بلند ، سایه های عمود و طویل ایجاد کرد تا نما کشیده تر به نظر آید و یا اینکه برای نمایش بخش های شاخص بنا همانند ورودی ها می توان با ایجاد حفره هایی عمیق بر روی حجم، بخش های مورد نظر را با سایه مشخص نمود.نور در داخل سازه نشان دهندة هویت و رنگ است.
در هنر ساختمان سازی یا به عبارتی معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار نظم فضایی مصالح رنگ و … مطرح می شود. در طراحی به عنوان یک عنصر باید نقش خود را ایفا کند.نور در داخل سازه نشان دهندة هویت و رنگ است.
  خلق فضای معماری با کنش نور معین می‏شود. در خلق و تولید یک محصول معماری، هیچ‏گاه نمی‏توان نور را نادیده گرفت حتی چنانچه نخواهیم به نحو مصنوعی نور را در فضای درون یا بیرون به کار ببریم. وظیفه اساسی یک معمار ایجاد توازن و تعادل تا حد مطلق بین اصل نور و تعاریف مفهومی یک معماری است. فضا به نحو مطلق فقط فضا و فضای جوهر یکتایی همچون نور است و همین دلیل ترجیح نگاه دو جانبه نور- فضا در طراحی‏های معماری است  فضای خارجی ساختمان‏ها و احجام ساختمانی با نور طبیعی و در مواردی مصنوعی پیرامونی در طول شبانه‏روز وحدت دارد. با معماری‏های دوره مدرن، طراحی هر ساختمانی از بیرون بدون ارزیابی نسبتی از تالیف و ترکیب احجام نوری و احجام فضایی صورت نمی‏پذیرد.

نورپزدازی و معماری
    نور می‏تواند مرز دو فضای همسایه را تغییر دهد و ماهیت جدیدی از همسایگی جدید فضایی بوجود آورد. دو فضایی که یکی از آنها دیگری را دربرگرفته با نور از هم جدا نمی‏شود اما با تنظیم نور می‏توان جدایی فضایی این دو را از یکدیگر تخفیف داد و یا بالعکس آن را تشدید کرد. نور می‏تواند حصار فضاها را ممکن و یا معنی‏دار کند. همچنین تأثیر ترفندهای نوری کمتر از ترفندهای هندسی و صوری نیست.

  به رغم محصور شدن نور در فضاهای داخلی به پرتوهای منعکس بر دیوارها، ستون‏ها، سقف و کف، دریچه‏ها و درها، آن به فضای درک شده براساس اندازه‏ها و تناسب طول و عرض و ارتفاع محدود نیست و نور می‏تواند حدود مادی و انضمامی فضاهای داخلی را کمابیش واسازی کند. برای مثال در کف اتاق دایره‏ای شکل نصب شش نورافکن در محل رئوس زوایای یک شش ضلعی متداخل می‏تواند برای ناظری که در درون اتاق نشسته است از خمیدگی و انحنای صورت اتاق بکاهد.

  ارتباط هندسی از تعاریف و قواعد و قضایای هندسی به وجود می‏آید. ایوان‏های سی‏و‏سه پل به نحو متقارن و متوازی شکل گرفته است اما ظهور نور به هنگام طلوع آفتاب و یا با پرتو نورافکن‏ها در هنگام شب پرسپکتیوهای زیبا و متعددی را بر ایوان‏ها حمل می‏کند و فضا را به نحو نور تصریف می‏کند. تمامی فضا درک‏شدنی نیست بلکه آن مقدار از فضا درک می‏شود که یک عمارت از جلوه نور می‏یابد. تداخل دو و یا چند فضای متمایز در یک صورت جدید فضایی نیز می‏تواند با مفاهیم نوری تداخل یافته و جلوه‏ای دیگر یابد. دو فضای نیمه استوانه‏ای با زاویه 180 درجه روبروی هم را تصور کنید که از طریق نورافکن‏ها به دو سوی دیواره مقابل این دو نیم استوانه نور متمرکز پرتاب می‏شود. چنین تأثیری از نور در چشم ما این دو نیم استوانه را کمتر از آنچه در واقع امر است از یکدیگر دور می‏سازد.

  اشکال هندسی در نور همان اشکال هندسی در تاریکی است اما فضاهای ساخته شده کاملاً در نور و بی‏نوری تغییر می‏کند. در نور مربع، مثلث، دایره و شکل‏های دیگر تغییر نمی‏کند اما نور سبب می‏شود این اشکال بهتر تعریف شده و بهتر مورد استفاده قرار گیرد. اشکال بنیادی با مداخله نور و و ورود نور در هر تجزیه، ترکیب، انفصال و اتصال هویت مضاعفی می‏یابد. ستون نور از طریق پنجره مربعی شکل بالای یک سقف، منشور بدون سری را در زیر آن به وجود می‏آورد و مربع پنجره را از یک پدیده فضایی هندسی به یک پدیده فضایی نوری ارتقاء می‏دهد.

   نور فضا و فرم را به هم آشنا می‏سازد. گیدئون درک معماری را با سازماندهی فضا و فرم ساخته شده ممکن می‏داند.
  علاوه‏بر مداحله نور در فضای درونی آن می‏تواند بر کیفیت پیوند فضاهای درونی و بیرونی و برعکس اثر گذارد. نور می‏تواند خروج انسان از خانه را به نحوی سامان دهد که او در این هنگام پای خود را بر یک فضای محیطی بیگانه در خارج بگذارد و یا در برابر احساس خودمانی از فضای دیگر را در او زمینه‏سازی کند.

   نور رواق‏ها فضاهای واسطه‏ای و میانی را که فضاهای حایل هستند با بیرون و درون پیوندی بیش از وساطت می‏دهد. حرکت نور می‏تواند حرکت فضای درون از بیرون به درون یا بالعکس را تشدید و یا تضعیف کند. واضح است سلسله مراتب نوری، سلسله مراتب مبتنی بر اختلاف ارتفاع فضاها در طراحی نیست. البته تعارض ذاتی با آن نیز ندارد.

  با توسل به نور حایل‏ها، پرده‏ها و دیوارهای شفاف ساخته می‏شوند. این چشم‏اندازها و فضاهای مرتبط پی‏در‏پی امکان پرسپکتیو یک نقطه را فراوان می‏سازند.

  با نورهای عارضی اشیاء و اجسام برای دیگری ظاهر می‏ شوند. اینکه با نور عارضی شیئی برای دیگری ظاهر می‏شود به این معنی نیست که برای خود آشکار باشد. حتی یک حایل شیشه‏ای که به نظر می‏رسد برای خود ظاهر است برای خود ظاهر نیست بلکه تنها در یک عمارت به این منظور به کار ‏می‏آید تا چیزهای آن سوی خود از نور بهره‏مند باشند. پس آن حایل شیشه‏ای همچون اشیاء مادی دیگر برای ظهور ما نیازمند نور است و خود به خود ظاهر نیست. تفاوت حایل شیشه‏ای تنها با اشیاء مادی دیگر این است که آن بر خود مخفی نیست، بلکه آن بر خود ظهور دارد زیرا آن خودبخود مانع ظهور نیست.
از لحاظ دسته بندی کلی نور به دو دسته نورهای طبیعی و مصنوعی تقسیم می شود.

 

 

نور طبیعی

 
 

نور طبیعی یکی از عناصری است که در تغییر ماهیت فضای داخلی بنا تأثیر به سزایی دارد.یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود.
و در ساختمان و سازه ها فقط به مواردی از قبیل نور جنوبی و شمالی بر نور شرقی و غربی ارجحیت دارد و در مواقع ناچاری نور شرقی از نور غربی بهتر است توجه می شود و معماران بصورت کلیشه ای و از روی عادت آن را رعایت می کنند.

 

نور مصنوعی


 
 

نور مصنوعی در زمینه مختلف از جمله شناساندن، لبه ها، مرز مناطق، نواحی و میراث طبیعی، فضاهای شهری (مراکز خرید، پیاده راه ها، میادین و …) بافت کالبدی ارزشمند و … در هنگام شب ممکن است استفاده شود.اولین جنبه های مختلف عملکرد نور را بعنوان ابزار هادی اطلاعات بررسی می کند در حالی که دومی ادراک انسان را بعنوان بستری جهت مدل سازی و حل مسائل طراحی نور مصنوعی مورد توجه قرار می دهد.
در استفاده از نورهای مصنوعی باید به مسأله مهم که رنگ است توجه کرد زیرا رنگ است که به فضا روح و جان می دهد و برای طراحی داخلی باید روان شناسی رنگ را لحاظ کرد نباید فقط بنا به سلیقه انتخاب کرد. باید با روحیه آدمهای خانه سازگار باشد.نورهای مصنوعی به دو دسته نورهای کاربردی و نورهای تزیینی تقسیم می شوند

 

نور و بشر


 
 

از دوران ماقبل تاریخ همواره اجسام نورانی که تجسمی از یک شیء زنده را در ذهن بیدار  می کردند توسط بشر مورد ستایش و احترام قرار گرفته و مشتاقانه برایشان جشن می گرفتند،   آن ها را عبادت کرده و می پرستیدند.این توجه بیش از اندازه به عنصر نور در اغلب فرهنگ های اولیه بشری و در جوامعی با آداب و رسوم و عقاید مذهبی متفاوت همچنان در طول زمان مشاهده می شود. برخی از جوامع نور خورشید را در تشریفات مذهبی شان به کار می بردند و برخی دیگر درخشش اجسام نورانی را به عنوان عامل ایجاد فعل و انفعالاتی رمزآلود جهت دست یابی به حیطه هایی ماورای دنیای زمینی تلقی می کردند. حتی امروزه در بسیاری از مدارس شرقی که به تدریس یوگا اشتغال دارند برای ایجاد تمرکز ذهنی از اجسام نورانی مانند لامپ، خورشید، ماه، بلور و نور آتش استفاده می کنند. در اغلب ادیان، نور نماد عقل الهی و منشأ تمام پاکی ها و نیکی ها است و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد. در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی، یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل در معماری اغلب بناهای مذهبی نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است. فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند.انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیاء و احجام در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو   می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود.

 

نورپردازی و معماری

 
 

در روزهای صاف ساختمان ها به وسیله نور پر قدرت و مستقیم خورشید روشن می شود. نورخورشید سایه های عمیق می سازد. این سایه ها در روزهای ابری به واسطه یکنواختی نور شدت و عمق کمتری دارد.
اما در هنگام شب ساختمان ها به گونه ای کاملاً متفاوت از آنچه در هنگام روز می بینیم ظاهر می شوند . تقلید و بازسازی افکت های نور روز و نور خورشید ناممکن است.چالش های اساسی یک طراح نور، تعریف و ارتقاء بخشیدن ظاهر ساختمان در هنگام شب است.
نورپردازی و روشنایی شب هنگام، می تواند برای محیط پیرامون یک ساختمان، مفید باشد یا می تواند گروهی از بناها را، به هم مرتبط کند و یا مهمتر از همه، می تواند بخش های یک مجموعه واحد شهری را به هم متصل کند.
تعریف نقاط عطف (Focal Points) به وسیله نور در یک محدوده شهری، از طریق روشن کردن و پرقدرت کردن ساختمان های بزرگ و نورپردازی ضعیف تر و ملایم تر ساختمان های کم اهمیت تر، صورت می گیرد.
انسجام و یکپارچگی شبکه دسترسی ها و محیط های شهری، می تواند به وسیله نورپردازی خیابان ها و محوطه تأمین شود. روشنایی مدرن با طراحی خوب، در موفقیت یک پروژه طراحی شهری موثر است .
احسـاس راحتی و دلپذیری فضا با تغییرات ملایم و مناسبی حاصل می گردد. یکنواختی و همچنین محرک های بیش از حد نور، می تواند ایجاد ناراحتی نماید.

 

نورپردازی بیرونی


 
 

 نورپردازی در محیط بیرون با محیط داخلی متفاوت است و معیار جهانی آن خورشید و آسمان روز است. محیط شبانه بیرونی چالش های طراحی زیر را بر می انگیزد:
- تاریک بودن آسمان نسبت به روز، کنتراست اشیاء نسبت به زمینه بیشتر است.
- قدرت کم منابع نوری در قیاس با خورشید و درنتیجه نزدیکی منابع نوری به موضوعات و فضاهایی که باید نورپردازی شوند.
- تاثیر عملکرد چشم انسان در روشنایی کم یا روشنایی زیاد روز.
- تاثیر بر احساسات انسان در طول شب.
- ایمنی (Safety) و امنیت (Security) شخصی.
- آشفتگی چهره شب به دلیل دیده شدن نور از فواصل دور
- فعالیت هایی مانند ورزش و رانندگی نورپردازی خاص برای ایمنی و کارایی می طلبند.
- در شب برای تماشای ستارگان و خلوت و تنهایی، نیاز به تاریکی مسئله مهمی است.
اهداف متنوعی برای نورپردازی ساختمان ها وجود دارد از جمله: پرستیژ، ایمنی، نشانه گرایی یا تشخیص یا تاکید نورپردازی معماری، فرصتی است برای ایجاد حس فضایی و احساسی معمارانه.

 

نورپردازی محوطه

 

نورپردازی محوطه، حوزه وسیعی از انواع محیط های بیرونی (طبیعی و مصنوعی) را شامل می شود. موضوعات نورپردازی محوطه، عبارت است از: فضای سبز، جنگل، درختان، پارک ها، باغ های مسکونی، بلوارها و ...

وظیفه طراح نورپرداز، خلق یک محیط شبانه جذاب و ایمن، با استفاده از یک سیستم مصرف بهینه انرژی و درخشندگی مناسب است.
 

 

تاریخچه بهره گیری از نور طبیعی در معماری ایران

 
 

دانستن روند بهره گیری از نور خورشید به اندازه روند شکل گیری مصالح و یا شکل های مختلف زیربنائی ساختمان جهت طراحی بسیار لازم می باشد.

اولین تاریخی که ما از آن اطلاع داریم سده ی سوم هزاره چهارم ق.م می باشد که در آن زمان جهت کسب نور و سایه از ایجاد اختلاف سطح در دیواره های خارجی استفاده می کردند. در شهر سوخته از هزاره های سوم و دوم ق.م از روی آثار خانه هایی که دیوار آنها تا زیر سقف باقی مانده بود می توان استنباط کرد که هر اطاق از طریق یک در به خارج ارتباط داشته و فاقد پنجره بوده اند، در دوره عیلام در حدود ۱۳۰۰ و ۱۴۰۰ ق.م نیز نمونه ای از پنجره های شیشه ای بدست آمده که شامل لوله هایی از خمیر شیشه می باشد که در کنار هم و در داخل یک قاب جای می گرفته و بطور حتم جهت روشن کردن داخل بنا مورد استفاده بود.

از جمله کهنترین مدارک و نمونه های در و پنجره در معماری ایران را شاید بتوان در نقش قلعه های مادی در آثار دوره شاروکین یافت. از روی نقش برجسته آشوری می توان روزنه هایی را که بر روی برج ها ساخته شده اند تشخیص داد. در دوره هخامنشی در تخت جمشید وضع درها به خوبی روشن و پاشنه گرد آن ها اغلب به جای مانده است، همچنین در این کاخ ها بالای درها و حتی بام ها، روزن ها و جام خانه هایی داشته وگرنه فضای بزرگ و سرپوشیده آن ها را چگونه چند جفت در که اغلب بسته بوده روشن می کرده است؟

در اصل از خصوصیات سبک پارسی، تعبیه سایبان و آفتابگیر منطقی و ضروری برای ساختمان هاست. در این دوره از اصل اختلاف سطح، جهت جذب نور به داخل استفاده می شد. بر اساس تحقیقات پروفسور ولفانگ معلوم شده که انحراف زوایای بناهای تخت جمشید بر اساسی بنیاد گذاشته شده که بوسیله ایجاد سایه روشن های گوناگون تعیین روز اول سال و فصول مختلف میسر شده و این انحراف به معمار ایرانی اجازه می داده مکان های مورد نیاز برای زیستن را به صورتی بسازد که در فصول مختلف سال هر خانه به مقدار لازم از آفتاب و روشنایی استفاده نماید.

از نورگیری بناهای اشکانی اطلاع چندانی در دست نیست ولی سرپرسی سایکس در مورد کاخ هاترا می گوید: تالارهای این مجموعه تماما دارای سقف چوبی بوده اند. ارتفاع آن ها مختلف و نیز روشنائی آن ها از دهنه و هلال هایی بوده که به سمت مشرق باز می شدند. از روی تصویر بازسازی شده نسا که نورگیری بنا را توسط سقف خرپا نشان می دهد این احتمال را ممکن می سازد که اشکانیان از این روش برای نورگیری بنا استفاده می کردند. ساسانیان تمایل به نشان دادن تضاد بین سایه و روشنائی داشته اند و این امر د رتمام بناهای آن ها مشهود است. نوک  گنبد های بناهای چهار طاقی آن ها بصورت روزنه درآمده زیرا برای افروختن آتش بدان احتیاج داشته اند. ایوان کرخه در خوزستان، طرز نور گرفتن از اطاق را برای اولین بار نشان می دهد، البته در بناهایی که طاق ضربی داشته اند معمولاً تأمین نور از آن قسمت هایی بوده که سقف مسطح داشته اند.روش استفاده از طاق گهواره ای که از انواع طاق سازی های عصر ساسانی است به معمار اجازه می داد که در فاصله میان دو قوس پنجره تعبیه نماید و روشنایی بنا را تأمین کند.

طریقه نورگیری از جام خانه نیز همانطور که گفته شد بعد از هخامنشیان تا مدت های بسیار به عنوان یک سنت طرح گردیده و مورد استفاده قرار گرفت و در دوره ساسانی که استفاده از گنبد به شکل پذیرفته وسیعی معمول شده و جزء ویژگیهای این معماری می شود می بینیم که در روی گنبد روزنه هایی با حفره هایی تعبیه می کردند که احتمالاً برای پوشش آن ها از شیشه استفاده می کردند، تا زمانیکه ساسانیان از دیوارهای حمال جهت تحمل بار گنبد استفاده می کردند تنها از روزن وسط گنبد یا از روزنه های تعبیه شده بر روی آن جهت نورگیری استفاده می کردند.اما پس از آن که بار سقف گنبدی را توسط قوس ها روی جرزها انتقال دادند توانستند در قسمت هایی از بدنه گنبدها نورگیرهایی را بصورت هلال تعبیه کنند.
 

 

نور در معماری اسلامی

 
 

نور جلوه خداوند است که حضورش در معماری اسلامی به ویژه در مسجد که خانه اوست تجلی می یابد. «الله نور السموات و الارض» و در کاستن از صعوبت و سختی و سردی سنگ و بنا نقش بسزایی دارد ، تجلی متافیزیک نور بر فیزیک بنا، آنرا اصلی ترین محور زیبایی شناسی معماری اسلامی در عرفان و معنا قرار داده است . در بناها از کف براق ، و درخشنده و سطوح دیوارها برای شکار نور استفاده می شد و گاهی نور طوری از سقف های الماسی شکل باز می تابید که انعکاسی در پی داشت .

نور به تزیین معماری اسلامی کیفیتی پویا می بخشید و نقوش ، اشکال و طرح ها را به درون زمان می کشید . نور و سایه در سطوح ، تقابل های شدید ایجاد می کرد و به سنگ های منقوش و سطوح گچی و آجری ، بافت می بخشید. نور از لا به لای مشاربیه های چوبی ، جداره های گچی و مرمری ، و شیشه های نقوش پنجره ها رد می شد و نقوش را بر روی سطوح پشتی و داخلی نمودار می ساخت و پوششی زمانمند و متغیر از رنگ و سایه پدید می آورد
نور نقش مهمی در معماری اسلامی دارد. اگر در معماری مسیحی و بودایی به دلیل اعتقاد به تجسد (صورت کالبدی یافتن خدا) «کلیسا» و «استوپا»، تن بودا یا عیسی تلقی می‌شود، در اسلام (به دلیل حضور مطلق اصل تجلی)، معماری اسلامی در اندیشه ی کاربرد طرح‌ها و موادی است که اصلی‌ترین مظهر تجلی «او» یعنی «نور» را بازتاب دهند. زیرا کارکرد ایده و ماده در این جهان‌بینی، کارکرد انعکاس است نه اصالت. نقش نور، شفاف کردن ساده و کاستن از صعوبت و سردی بنای «معماری مقدس» است.

 

 

عناصر نورگیری در معماری سنتی

 

این عناصر در معماری سنتی ایران از دو جهت مورد مطالعه قرار می گیرند، گروه اول به عنوان کنترل کننده های نور مانند انواع سایه بان ها و دسته دوم نورگیر ها.

گروه اول نقش تنظیم نور وارد شده به داخل بنا را به عهده دارند و به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول آنهایی که جزو بنا هستند مانند رواق و دسته دوم آنهایی که به بنا افزوده شده و گاهی حالت تزئینی دارند مثل پرده. عناصری که به عنوان نورگیرها مطرح می شوند نام های مختلفی دارند ولی همه نورگیر هستند و عبارتند از: روزن، شباک، در و پنجره مشبک، جام خانه، هورنو، ارسی، روشندان، فریز و خوون، گلجام، پالکانه، فنزر، پاچنگ و تهرانی. در مقابل عناصری مانند رواق، پرده، تابش بند، سایه بان ها، سرادق و ساباط قرار دارد که نقش کنترل کننده نور و تنظیم آن برای ورود به داخل بنا را به عهده دارند.

 

بررسی بهره گیری از نور طبیعی در چند نمونه از بناهای غربی در دوره های مختلف


 
 

ابتدا به چگونگی بهره گیری از نور طبیعی در کلیسای گوتیک می پردازیم. ایده اصلی سبک گوتیک که «ساختن بخشی از آسمان در روی زمین » بود فضایی غیر مادی طلب می کرد. دو عامل در حل این مشکل کمک می کردند. عامل اول انتقال سازه باربر ساختمان به بیرون و عامل دوم نورپردازی مناسب را می توان دانست. ابعاد عناصر سازه ای در درون را تا حد امکان کم کردند و به این ترتیب توانستند که در سطوح آزاد شده پنجره های بسیار بزرگ به کار گیرند. نوری که از بخش بالای دیوارهای ناومیانی به داخل می تابد چنان شدید است که در این بخش هیچ قسمت تاریکی باقی نمی ماند. بیننده واقعاً خیال می کند که سقف میانی بالای سر او معلق است. به عکس بخش پائین ناومیانی نیمه تاریک است. دو ناو کناری با داشتن ابعاد لازم برای عناصر سازه ای در قسمت پائین دیوارهایشان امکان چنین نورپردازی ای را نمی دهد. انسان در این قسمت خیال می کند که در فضای نیمه تاریک زمینی ایستاده است و وقتی به بالا نگاه می کند«آسمان» روشنی را که جایگاه هر آنچه که خدائی است می بیند. سقف کلیسا می بایستی «سقف بلند و معلق» آسمان را القا کند.

در سبک باروک فضا پر از تضاد بوده و حواس را می فریبد. در اینجا نیز نورپردازی بسیار مهم است، ترتیب دادن متناوب بخش روشن بخش هایی که در سایه هستند باعث می شود که تصور عمق تقویت گردد. بیننده خیال می کند که فضا تا بینهایت ادامه دارد. سازه ساختمان با نورپردازی مناسب به صورتی «غیرخوانا» در می آید و تمامی ساختمان حالتی خیال انگیز به خود می گیرد. در این دوره بخصوص در بناهای آخر دوران باروک استفاده از نور غیر مستقیم نیز رایج بود. اغلب در این ساختمان ها بیننده تقریباً نمی توانست پنجره ها را ببیند و روشنایی فضای داخلی از انعکاس نور روی دیوارها تأمین می شد.

لوئی کان به دلیل حساسیتش نسبت به ارزش نور در طراحی ساختمان «شاعر نور پردازی» نامیده شده است و موزه هنری کیمبل که توسط او طراحی شده چکیده تمام طراحی های خوب نورپردازی با نور روز می باشد. این ساختمان می بایست در زمره کلاسیک های تمام دوران ها قرار گیرد.

از قدیم نورپردازی موزه های هنری با شک و تردید فراوان همراه بوده، زیرا اشعه ماوراء بنفش موجود در نور روز، بخصوص بر نقاشی ها، می تواند تأثیر مخرب داشته باشد. کان ملایم ترین سطح نور روز را برای روشنائی محیط در موزه کیمبل انتخاب کرد، با تصور اینکه تأثیر مخرب وجود نداشته یا حد اقل بسیار کم خواهد بود. او انتظار داشت با نور روز احتیاجات بیولوژیکی را ارضا نماید، و ایجاد احساس آرامش از طریق آگاهی به زمان، و فراهم نمودن حالت ها و احساس های بسیاری دیگر. این موزه از یک سری طاق های مدور بتنی متصل به یکدیگر به طول ۳۰ متر و به عرض ۷ متر با یک نورگیر سقفی شفاف در امتداد برآمدگی هر طاق ساخته شده است. نور روز از طریق «اتصالات نور طبیعی معلق «natural light fixlure » که در زیر نورگیر سقفی قرار دارد بازگردانده و تصفیه می شود. اتصالات نور روز شامل قابی است که صفحه ای فلزی به آن متصل شده است، و دارای سوراخ های ریز می باشد که اجازه نفوذ مقداری از نور روز را داده تا هر گونه کنتراست شدید ممکن بین قسمت تحتانی اتصالات و اطراف آن را تعدیل نماید.
از دیگر بناهایی که از نور روز به زیبائی هر چه تمام تر در آن بهره گیری شده ساختمان جدید «بانک هنگ کنگ و شانگهای» اثر نورمن فاستر است. در این ساختمان سعی شده تا با استفاده از یک آئینه مقعر غول آسا سالن ورودی را که در داخل ساختمان قرار دارد و بیش از سی متر ارتفاع دارد روشن کنند. با استفاده از یک آئینه که در بیرون ساختمان است ابتدا نور به داخل ساختمان منعکس می شود و سپس با استفاده از آئینه دوم نور ۹۰ درجه تغییر جهت پیدا کرده و از بالا به داخل سالن ورودی تابانده می شود.
نور، غیر مادی ترین عنصر محسوس طبیعت، همواره در معماری ایرانی وجود دارد و در واقع نشانه ی عالم والا و فضای معنوی است. در دوران معماری سنتی نحوه ی نگاه به نورتحت تأثیر تفکر اسلامی به عالی ترین درجه ی خود می رسد و مظهر تقدس و عالم معنوی شناخته می شود. معماری ایرانی معماری ای حقیقت جوست، حقیقت در معماری کمال است و کمال از آن باریتعالی است و هر چه در این معماری حضور دارد، عضوی از آن است که جداناپذیر است و روی به سوی حقیقت دارد. نور نشانی از حرکت به سمت حقیقت است که حالت فیزیکی و مادی ندارد و این موضوع در کنار عوامل دیگر مانند اقلیم و موقعیت قرارگیری یک بنا، و نحوه ی استفاده از نور، مطرح می شود. در صورتی که این امر در معماری غرب به شکل دیگری است. اصول حاکم در معماری معاصر چیزی به غیر از حقیقت است، حتی اگر خلاف آن باشد. معماری مدرن روی به سادگی و خلوص دارد که با عناصر شکلی و فرمال به کمال خود می رسد و این غیر از خلوص معنوی است. با این نگرش و تفکر نور در معماری حضور مستقیم دارد، در صورتی که در معماری ایرانی نور همیشه تعدیل شده دریافت می شده است و این امر همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد از طریق عناصر تشکیل دهنده ی معماری، مانند انواع روزن ها، نورگیرها، گلجام و شیشه های رنگی و ارسی ها تأمین می گردید. نا گفته نماند که گرچه در معماری غرب ساختمان کاملاً در مقابل نور گسترده می شود و یا مزاحمت های مستقیم نوری کاملاً منع می گردد، ولی می توان آن را به طریق نورپردازی های مصنوعی جبران و تأمین کرد که از نظر نگرش آنها به حضور عینی نور مورد قبول و بسیار جالب توجه است

 

 

نقش هشتی در نور رسانی به بنا

 
 

بعد از ورود به ساختمان به علت شدید بودن نور در بیرون می بایست نور شکسته شود، تا داخل ساختمان حالت نامطلوبی از نظر وارد شونده نداشته باشد. یکی از عوامل مهم معماری در تقسیم و شکست شدت نور، هشتی های ورودی هستند که گرد و یا چند ضلعی ساخته می شدند. در بالای هشتی معمولاً نورگیری وجود دارد که نور متمرکز ملایمی را در ساعات مختلف روز به داخل انتقال می دهد، به کار بردن این شیوه برای تنظیم و متعادل کردن نور و حرارت از ویژگیهای معماری سنتی، به ویژه در حاشیه کویر است.

انواع طاق ها، قوس ها و فیلپوش ها نیز در چگونگی نورگیری در داخل بنا سهم به سزایی دارند. وجود فیلپوش منجر به ایجاد سه منطقه متمایز ساختمانی در قسمت گنبد ها شده است. منطقه سوم همان گنبد اصلی است که گاهی در محورهای آن پنجره های کوچکی باز می شد و به نورگیری بنا کمک می کرد. ابداع شیوه طاق و تویزه باعث شد تا بار سقف مستقیماً بر روی جرزها عمل کند و دیوارها و طاق ها سبک شده و آن ها را شکافته و پنجره در آن قرار دهند و بدین طریق نور فراوان و غیر مستقیم حاصل می شود. طاق های آهنگ نیز یا دارای پنجره های جانبی است و یا در بالای آن ها گنبد های کوچکی با پنجره تعبیه شده است. در طاق چهار بخش نیز که از تقاطع دو «طاق آهنگ» هم ارتفاع و هم عرض حاصل می شود نیز می توان روزنه های وسیعی ایجاد کرد. طاق گهواره ی نیز به معمار اجازه می دهد که در فاصله میان دو قوس پنجره تعبیه کرده و روشنایی طبیعی داخل بنا را ایجاد کند. عمل نورگیری در بناهای مختلف به اشکال گوناگونی صورت می گرفت، از جمله اینکه در حمام ها از طریق روزنه های متعدد و یا جامخانه ها بر حسب درونگرا یا برونگرا بودن، نورگیری متفاوت بود.
هر چند که نور خورشید همیشه برای ایجاد روشنایی طبیعی در یک ساختمان مورد نیاز است اما از آنجا که این نور سرانجام به حرارت تبدیل می شود باید میزان تابش نور مورد نیاز برای هر ساختمان با توجه به نوع ساختمان و شرایط اقلیمی آن تأمین شود. چون اهمیت تابش آفتاب به نوع اقلیم منطقه و فصول مختلف سال بستگی دارد. در شرایط سرد حداکثر انرژی خورشیدی مورد نیاز بوده و ساختمان باید در جهتی قرار گیرد که بیشترین تابش آفتاب را دریافت نماید، بر عکس وقتی هوا گرم است جهت ساختمان باید به نحوی باشد که شدت آفتاب در دیوارهای آن به حداقل رسیده و نیز امکان نفوذ مستقیم اشعه خورشید به فضاهای داخلی وجود نداشته باشد، به همین دلیل نحوه نورپردازی بنا در اقلیم های مختلف مثل گرم و خشک و حاشیه کویر و اقلیم گرم و مرطوب و سردسیر با هم متفاوت است و هر کدام در این مناطق بر حسب اقلیم خاص خود نحوه ی نورگیری و نور پردازی خاصی را می طلبد.

 

 

تندیس گری نور بوسیلهء شیشه

 

کاربرد شیشه معماری این قرن را بیش از هر ماده ی دیگری تحت تاثیر قرار داده است. اگر چه کاربرد این ماده ی ساختمانی در دهه های 50 و 60 باعث بروز مشکلاتی شد، هنوز هم شیشه یکی از مصالح تضمین شده با کارایی خیلی خوب در معماری خورشیدی است
جیمز کار پنتر،معمار و طراح شیشه ونور نیویورک، از شیشه دیاکرومیک برای ایجاد تاثیرات نوری استفاده کرده است. در مدلی که او برای کار در کلیساپیشنهاد داده است، بیننده به محض مواجهه با اشکال هندسی ناشی از نور ، به اهمیت این ایده و حضور آن به عنوان یک هدف از ابتدای شکل گیری طرح پی می برد. از آنجا که این برخورد الزاما به بهینه سازی در مصرف برق نمی انجامد، واضح است که جستجوی روشهای جدید برای مطلوب کردن کاربرد شیشه بعنوان یک ماده ی ساختمانی مورد نیاز است
استفاده از پوششهای هولو گرافیک روی شیشه برای تجدید مسیر نور آفتاب، به وسیله ی دو پروفسور اهل کلن در نمایشگاه باغ آرایی شهر اشتوتگارت اجرا شد
شیشهء الکتروکرومیک،دستاورد جالبی است که از طریق افزودن خواص متحرک به یک مادهء ثابت به دست آمده است. شیشه ی الکترو کرومیک، با استفاده از جریان الکتریکی به مدت چند ثانیه میتواند به یک سطح کدر تغییر یابد.
ایده ی دیوار چند لایه ی تمام متحرک را، که مثل آفتاب پرست قادر به واکنش نسبت به محیط باشد، مایک دیویس از شرکت ریچارد راجرز دنبال کرد مایک دیویس یک شخصیت پیشرو در کشف زمینه های جدید در تکنولوژی شیشه محسوب میشود.
از فعالیتهای او میتوان به مطالعات متنوع در زمینهء اولین نمونه های جداره های درخشان چند پوسته(multi-skin glazing)برای پیکینگتن براس و پروژه تحقیقی موسوم به پروژهء 218 اشاره کرد.
دیوار مجوف وقابل تهویهء(ventilated cavity wall)جداره ی خارجی ساختمان لویدز لندن، در عین کارایی حرارتی بالا ، نور طبیعی تلطیف شده را به شکل بهینه در اختیار فضاهای داخلی قرار میدهد.
یکی از زمینه های مناسب برای مطالعه و تحقیق، بررسی امکان کاربرد گازها، مایعات و حتی اجسام یا مواد ارگانیک است که میتوان آنها را بین دو جداره ی شیشه یا بنحوی که به خود شیشه شکل دهند، استفاده کرد. به صورتی که در جامهای شیشه در ساختمان لویدز لندن به کار رفته است.

 

 

استفاده ی موثر از انرژیهای طبیعی

 

 موثر ترین روش استفاده از نور خورشید تامین روشنایی با نور طبیعی است. حتی بهترین لامپ رشته ای در مقایسه با نور خورشید برای تامین میزان معینی روشناییِ, به میزان بیشتری انرژی الکتریکی برای هر متر مربع نیاز دارد و میزان بیشتری گرما تولید میکند. مشارکت نور طبیعی در تامین روشنایی هر ساختمان باید در عین توجه به مقابله با جذب حرارت نامطلوب صورت پذیرد.

ایده ی بهینه کردن ارتباط میان سایه ونور طبیعی هدایت شده به درون فضای معماری,به اشکال جدید ممکن است,نور شکن های بزرگ پیش ساخته از بتن, که رنتسوپیانه در مجموعه ی منیل در هوستون تگزاس استفاده کرد, نمودی زیبا از این اشکال تازه را به نمایش گذاشت. جالب توجه این است که راه حل مشابه و ظریف تری نیز برای ایجاد تعادل بین نور طبیعی و سایه را طرح آلمانی کوستر با مشارکت اکالوکس ارائه کرده است.

نمونه ی دیگر, مرکز طراحی در لینز استرالیا, کار توماس هرتزوگ است. در این پروژه, از سیستمی استفاده شده است که قابلیت انعکاس و خنثی سازی پخش ((diffusionنور طبیعی را دارد. علاوه بر آن,با همکاری کریستین بارتنباخ, هندسه ی اجزای کوچکmicrogeometry)) در هریک از نور شمنها(baffle)کاهش یافت.
منشورهای کوچک را میتوان برای انعکاس یاتجدید مسیر(redirect)تابش مستقیم آفتاب و ایجاد امکان عبور نور تلطیف شده(diffuse light)به داخل بکار بست.
امروز در روند تکاملی این تکنولوژی, باریکه های منشور شکل از طریق خروج تحت فشار مواد اولیه از قالب (extrdude), در مقایسه با گذشته با قیمت پایین تر تولید میشوند. این منشور ها بصورت قائم یا افقی قابل استفاده اند.
فیلگا,تولید کننده ی شیشه در ژاپن,موفق به تعبیه ی منشور های بسیار ظریف شیشه ای بین دو ورق شیشه شده است. نمونه ی با مقطع دایره ی این محصول برای نمایشگاه های هنری , موزه ها , سالنها و نهایتا فضاهای بزرگ کنفرانس برای دستیابی به نور ثابت در تمام فصول و زمانها و جهات مناسب است. نمونه با مقطع مثلث نیز, برای ساختمانها, ادارات و فضاهای مسکونی مناسب است. این نمونه میتواند در زمستان نور را جذب و در تابستان آنرا منعکس کند.

نور سر چشمه ی وجود همه ی هستی است. با روشن کردن سطح اجسام، نور به آنها پیرامون و یک محیط مرئی را اهدا میکند. و جمع شدن سایه در پشت آنها به اجسام عمق میدهد. اجسام تنها در مرزهای روشنایی و تاریکی است که معنی پیدا میکنند, و شکل خود را بدست آورده و نشان میدهند, روابط داخلیشان کشف میشود، و مانند حلقه های زنجیر تا بیکران بهم متصل میشوند. نور به اجسام, استقلال و خود مختاری میبخشد و همزمان, وابستگی های آنها را محدود میکند. ما حتی میتوانیم اینطور بیان کنیم که نور به هر شیء در محیط اطراف خود آنقدر ترفیع میدهد که آن شیء کاملا مشخص شده و با سایر اشیاء فرق میکند. نور این خالق وابستگیها و ارتباطاتی که جهان را شکل میدهند, در حالیکه خود نیز سرچشمهء همهء موجودات است به هیچ وجه یک منبع ثابت و غیر منقول نیست. نور بیشتر دارای حرکت ارتعاشی است و در کنار تغییر دایمیش پیوسته جهان را تحت تاثیرخود قرار میدهد.
معماری که تمام تلاش آن این است که نور پراکنده را تکه تکه کند, حضورش را در یک مکان ثابت حفظ و نگهداری کند و در عصر ها و دوران ها جستجو کرده,تا نور را با تمام خاصیت حیات بخشش به دقت در دام خود اسیر کند-نور در هر لحظه شکل جدیدی به موجودات میدهد و مناسبات مشترک جدیدی برای اشیا بوجود می آورد, و معماری نوررا بصورت مختصر و صریح ترین حالت آن متمرکز میکند. خلق یک فضای معماری به عبارت ساده متمرکز کردن و تصفیه ارزی نوراست.
ارتباط بین معماری و نور چندان در اذهان شکل نمیگیرند اینکه انها در لایه تجربیات ذهنی شکل گرفته و سپس زندگی مادی را رقم میزنند. تجربیات از معماری ژاپنی میگوید برای مثال چایخانه جاییکه در آن فضا بسادگی بوسیله ی صفحات کاغذی مانند تقسیم شده, و در یک قالب چوبی ظریف امتداد داده شده است. هنگامیکه از بین تقسیمات آن عبور میکنی نور به آرامی در فضای داخلی پخش میشود, تا به تاریکی بیامیزد, و فضایی را بوجود بیاورد که در آن تنها درجه ای از نور تکرنگ وجود دارد. معماری ژاپنی فعلا تلاش کرده است تا بوسیله ی تکنو لوزی حساسش؛ نور را به اجزای اصلیش تبدیل کرده و به عبارتی آنرا بشکند. تغییرات ظریفی که معماری ژاپنی در تراز های مختلف این انرژی مرتعش کسب میکند فضا را به شکلی غیر قابل درک زنده مینماید.
در معماری عربی یک بار از دیوار های ساخته شده از سنگهای بزرگ برای جدا کردن فضای داخل از خارج استفاده کردند., پنجره هایی در این دیواره های ضخیم(که انگار ساخته شده بودند تا مانعی برای دنیای بیرون باشند) کار گذاشته شده بودند, کوچک بودند و طرح و ساخت ساده ای داشتند. ,این پنجره ها تقریبا بیش از آنکه به نور اجازه ی دخول به داخل را بدهند, با برق زیادی میدرخشیدند, انگار که آنها تجسمی از نور بودند. شاید آنها,نشانگر این میل اساسی و دیرینه ی انسان بودند , بوجود آوردن تاریکی برای ظهور نور. هنگامیکه, یک ستون درخشنده نور در سکوت عمیق تاریکی نفوذ میکند، مانند حضور یک وجوذ باب و بلند مرتبه است. آن پنجره ها نه تنها برای سرگرمی بصری ساخته نشده بودند، بلکه عاملی برای نفوذ بی واسطه ی نور بودند. و نوری که به فضای داخلی معماری نفوذ میکرد فضایی دارای ساخته ای راسخ، استوار و سنگین را بوجود می آورد. این باز شو های ساده حرکت نور را به ظرافت می ربود. فضا- مانند یک مجسمهء در حال ساخت به وسیله ی خطی از نور در تاریکی رخنه میکرد تراشیده میشد، و ظا هر آن با گذشت هر لحظه بطور متوالی تغییر میکرد.

در دوران مدرنیسم ، معماری ، پنجره ها را از محدودیت سازه ای جدا کرده و به آنها این اجازه را داده است که آزادانه در هر اندازه ای ساخته شوند. اما در عوض اینکه نتیجه ی آن در آزادی آن در معماری دیده شود، خاصیت حیاطی نور بیهوده بکار انداخته شده و به عبارتی گم شده است. معماری مدرن دنیایی بی نهایت شفاف را بوجود آورده است- دنیایی ازنور و تنها نور ، نور بجای همه چیز دیگر و خالی از تاریکی ، این دنیای سراسر نور ، معنای مرگ فضا را میدهد، همانگونه که تاریکی مطلق اینگونه است.
برای انسان نخستین نور بعنوان وسیله ای برای محاسبه ی زمان محسوب میشد. اشعه های پر انرژی نور که از فاصله دور خورشید به زمین منعکس میشوند- نوری که از نظر جهت، زاویه و شدت تغییر میکند و این تغییرات به مکان فصل و زمان بستگی دارد- به احساس و درک انسان اولیه از امکان شکل اساسی میدهد. این نور که بوسیله ی بازشوهایی به داخل فضاهای ساخته شده ی او کشیده میشد، این امکان را به انسانی که داخل آن سکونت داشت میداد که وجودش را در ارتباط با محیط اطراف درک کند و بفهمد.
از زمان قرون وسطی تا مدرنیسم- هم در معماری ژاپنی و هم در معماری غربی – نور احتیاج به کنترل هوشیارانه ای در قبال پاسخ به قیود مختلف و شایان توجه داشت. به همین دلیل انسان در بدو ورود به دنیای معماری از ارتباطاتی که انسان و طبیعت را مقید میکرد آگاه میشد.
امروزه پیشرفت فنی و تکنولوژیکی نور پردازی معمارانه را به سهولت و بی هیچ سختی و البته خالی از هر گونه احساس ممکن ساخته است. بعلاوه بوسیله نور پردازی مصنوعی، انسان حتی از ارتباطش با طبیعت نیز دور میماند و این رابطه را از دست میدهد.
به همین دلیل بسیار عمیق به نقش نور طبیعی نظر می افکنیم،نوری که میتواند- در هر نقطه از محیط ساخته شده ی ما – بوسیله ی مجاورت بیواسطه و شایان توجهی از زمان و مکان ما صحبت کند.
بواسطه ی تحقیقات دقیق و توجهات عمیق،نور را به فضای داخلی معماری هدایت میکنیم بطوریکه آن نور فضا را بوسیله ی عمق مشخص و تعریف کندو فضاهایی بسیار مهیج و تحریک کننده بوجود آورد.
نور به تنهایی نمیتواند نور باشد. حتما باید برای نور تاریکی هم وجود داشته باسد تا نور موجودیت خویش را بوجود آورد.درخشان و با جلال و قدرت،تاریکی،که درخشندگی نور را بر می افروزد و قدرت نور را آشکار میکند،ذاتا قسمتی از نور است. تا کنون عظمت و عمق تاریکی از محدوده ی توجهات ما نا پدید بوده است، و این اختلاف جزیی که نور و تاریکی ایجاد میکنند . همنوایی ذهنیشان همگی تقریبا خاموش شده اند.


 

 

کنترل کننده های نور

 
 

رواق: فضایی است مشتمل بر  سقف و ستون که حداقل در یک طرف مسدود باشد و انسان را از تماس با بارش و تابش نور آفتاب مصون می دارد و در مناطقی که شدت نور و حرارت خورشید زیاد باشد نور مناسب و ملایمی را به داخل عبور می دهد و در این صورت روشنائی از طریق غیرمستقیم یا باواسطه خواهیم داشت.

تابش بند: تابش بند یا تاووش بند یا آفتاب شکن تیغه هایی  به عرض ۶ الی ۱۸ سانتی متر است که گاهی ارتفاعی تا حدود ۵ متر دارد و با کمک گچ و نی آنها را می ساختند. معمولاً در بالای در و پنجره کلافی می کشیدند که در واقع تابش بند افقی بوده و اصطلاحاً به آن سرسایه می گفتند و توسط آن ورود آفتاب به درون فضا را کنترل می کردند.

سایه بان ها: ایجاد سایه بر روی پنجره ها از تابش مستقیم آفتاب به سطح پنجره جلوگیری کرده و در نتیجه حرارت ایجاد شده ناشی از تابش آفتاب در فضای پشت آن به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. سایه بان ها ممکن است اثرات گوناگونی از قبیل کنترل تابش مستقیم آفتاب به داخل، کنترل نور و تهویه طبیعی داشته باشند. کارایی سایه بان ها متفاوت بوده و به رنگ و محل نصب آن ها نسبت به پنجره و همچنین شرایط تهویه طبیعی در ساختمان بستگی دارد. سایه بان ها به انواع ثابت، متحرک و همچنین سایه بان های طبیعی مثل درختان تقسیم می شوند.

سرادق: سایه بنا بر سرا که پرده آن بر خرپاهایی که بر بالای سرا نشانیده بودند کشیده می شد و بدین ترتیب مانع تابش بند خورشید به درون سرا می شد.

ساباط: کوچه ای سر پوشیده که هم در شهرهای گرمسیری و هم سرد سیری به چشم می خورد. در شهرهای گرمسیری مجبور بودند کوچه را تنگ و دیوار را بلند بگیرند و برای ایجاد سایه ساباط می گذاشتند.

پرده: استفاده از پرده های ضخیم برای جلوگیری و تنظیم نور خورشید برای ورود به ساختمان از دوره صفویه معمول بوده و همچنین در دوره قاجار نیز از آن استفاده می شد. این پرده ها معمولاً از جنس کرباس و یا ابریشم بوده و به صورت یک لا و دولا استفاده می شدند و به طور معمول در جلو ایوان ها و یا پنجره ها و ارسی ها نصب می شد. بالا کشیدن این پرده ها توسط قرقره و بند هایی بوده که به طور هماهنگ تمام قسمت های آن ها را یکنواخت جمع می کرده است چون این پرده ها معمولاً ضخیم و سنگین بوده و غیر از این نمی شد آن ها را بالا کشید.

 

 

نورگیرها

 

شباک
هوای متغیر ایران، آفتاب تند و روشن، باد و باران، توفان و گردباد و عقاید خاص ملی و مذهبی ایجاب می کرده که ساختمان علاوه بر در و پنجره، پرده ای یا شباکی برای حفاظت درون بنا داشته باشد.درون ساختمان با روزن ها و پنجره های چوبی یا گچی و پرده محفوظ می شد و بیرون آنرا با شبکه های سفالی یا کاشی می پوشاندند، این شبکه ها شدت نور را گرفته و نور ضعیف تری از لا به لای آن ایجاد می شود. انحراف پرتوهای نور در اثر برخورد با کنارهای منقوش شبکه سبب پخش نور شده و به یکنواختی و پخش روشنایی کمک می کرد. ضمناً علی رغم آنکه تمام فضای بیرون از داخل به راحتی قابل رﺅیت بود از بیرون هیچگونه دیدی در طول روز به داخل نداشت.

در و پنجره های مشبک

پنجره معمولاً برای دادن نور، جریان هوا و رﺅیت مناظر بیرون بدون بر هم زدن خلوت اهل خانه است. در مناطقی که نور خورشید شدید است، پنجره باید متناسب با شدت نور ساخته شود.  پنجره های مشبک تعادلی بین نور خارج و داخل ایجاد می کند، تعادلی که وقتی از داخل نگاه کرده شود جلوی نور شدید آفتاب را می گیرد و مانع خسته شدن چشم در مقابل نور شدید خارج می شود.طرح هایی که در ساختن پنجره های مشبک به کار برده می شود اغلب به گونه ای است که نور داخل اتاق را تنظیم می کند. پنجره های مشبک نور شدید خارج را پخش کرده و آن را تعدیل می کنند و وقتی نور بیرون شدید نیست همه ی آن را به داخل اتاق عبور می دهند. گاهی برای در و پنجره های مشبک شیشه نیز به کار برده می شود. (به درهای مشبک، در و پنجره گفته می شود). در و پنجره و روزن های مشبک چوبی، سفالین و گچین در زمستان با کاغذ روغن زده مسدود و در تابستان ها باز می شد.

روزن

روزن و پنجره را نمی توان از هم تفکیک کرد. در واقع روزن را می توان یک پنجره کوچک دانست که معمولاً در بالای در و گاهی در دو سوی آن برای گرفتن روشنایی و تأمین هوای آزاد برای فضاهای بسته به کار می رفته است. به عبارت دیگر روزن به سوراخهائی اطلاق می گردید که در کلاله و یا شانه طاق ها تعبیه می شده است. روزن گاهی با چوب و گاه با گچ و سفال ساخته می شده و اغلب ثابت بوده است. در بناهایی که دارای بافت مرکزی و درونگرا بودند و از سقف هشتی یا از نقطه ای دیگر نور کافی برای هشتی تأمین می شد، در بالای در ورودی روزن قرار می دادند.

ارسی

ارسی پنجره مشبکی است که به جای گشتن روی پاشنه گرد، بالا می رود و در محفظه ای که در نظر گرفته شده جای می گیرد. ارسی معمولاً در اشکوب کوشک ها و پیشخان و رواق     ساختمان های سردسیری دیده می شود. نقش شبکه ای ارسی، معمولاً مانند پنجره و روزن های چوبی است.

جامخانه

در کلاله گنبد ها و کلمبه های گرمابه ها و غلامخانه ی رباط ها و رسته ها و بازارها هنوز هم روزن هایی وجود دارد که با چند حلقه سفالین به صورت قبه یا کپه ی برجسته ای درآمده اند. در این قسمت حلقه های سفالین را در کنار هم چیده اند و در زمستان ها جام های گرد شیشه ای مانند ته قرابه در میان حلقه ها کار می گذارند و تابستان ها یک یا کلیه آن ها را بر می دارند، امروزه هم برای روشنایی سرپوشیده هایی که به مناسبت فصل باید گاهی سرد و گاهی گرم باشد مناسبترین وسیله است و بر فراز بام گرمابه ها جای خود را حفظ کرده است.

هورنو
به نورگیری بالای سقف گفته می شود. چون در نزدیکیهای تیزه گنبد امکان اجرا به صورت بقیه ی قسمت ها میسر نیست، لذا در نزدیکیهای تیزه، سوراخ را پر نمی کنند تا در بالای طاق کار نور رسانی را انجام دهد. مثلاً در پوشش بازارها اکثراً سوراخ هورنو باز است تا عمل روشنایی و تهویه صورت پذیرد.
در بناهایی که استفاده از پنجره در دیوارها ممکن نبوده مثل بازارها و سایر بناهای عمومی، معماران در قسمت «خورشیدی کاربندی» روزن هایی ایجاد کرده اند که عبور مناسب و تهویه را به بهترین وجه میسر می ساخته است و به آن روشندان می گویند. روشندان ها معمولاً به شکل یک کلاه فرنگی بوده و عمود بر قسمت خورشیدی کاربندی ساخته می شوند و برخی از آن ها دارای شیشه بوده، بعضی از آن ها زمینه چند ضلعی دارد، مثل روشندان حوضخانه کاخ هشت بهشت اصفهان.
فریز و خوون در ساختمان
خوون یک نقش تزئینی است که با تکه های آجر تراشیده و موزائیک آن را پدید آورده اند، آن گاه روی آن را با خاک و سریشم  رنگ هائی که در آب حل  کرده اند به رنگ های گوناگون رنگرزی می کنند و در پیشانی ساختمان، میانه ستون ها و «فریز در» چیده می شود. برای ورود روشنایی و هوا به اتاق ها لوله های گلچین را سوراخ کرده و نقش هایی پدید آورده و آن لوله ها را در بالای درها و پنجره ها می نشانیدند.
کار بندی و مقرنس
در فضاهایی که نورگیری و در نتیجه روشنائی فضا از طریق سقف انجام می شود، نور به طور مستقیم وارد فضا شده و فقط بخشی از آن را روشن می نماید. کاربندی و مقرنس به غیر از زیبائی برای بهره گیری هر چه بیشتر از نور خورشید نیز استفاده می شود. بدین ترتیب که موجب   می شود در جهات مختلف از مسیر خود منحرف شده و آن را به صورت پخش شده به داخل راه می دهد، در این صورت در داخل بنا روشنائی یکنواخت و غیرمتمرکزی خواهیم داشت، که حجم بیشتری را در بر می گیرد.

 

مراحل و ملاحظات طراحی نورپردازی محوطه

 

. بررسی و شناخت سایت: این بررسی، ملاحظه دقیق وضع موجود محوطه را شامل می شود. این عناصر عبارت است از:
- Soft Cape
- Hards Cape
- Water Features
2. تعیین عملکرد فضا و طبیعت استفاده کنندگان از فضا.
3. توجه به این نکته که نواحی مهم در هنگام روز، الزاماً همان نواحی مهم در هنگام شب نیست.
4. تعیین نقاط کانونی اصلی و فرعی
5. جمع آوری اطلاعات و شناخت دقیق مشخصات سایت و عناصر گیاهی ، مانند:
- شکل کلی، ارتفاع، ابعاد و نوع گیاه
- مشخصه شاخ و برگ (شکل، رنگ، بازتابی نور، بافت، شفافیت، تراکم).
- الگوی شاخه ها (Branching Pattern) باز، بسته، متراکم، بالارونده یا پائین رونده
- وضعیت تنه و پوسته (خاردار، پوسته پوسته، چند رنگ و ...)
- عمق و گسترده ریشه
- میزان رشد ( سرعت و مقدار)
- همیشه سبز یا برگ ریز.
- تغییرات فصلی.
عوامل موثر بر طراحی:
برخی از عوامل که در طراحی نورپردازی محیط بیرونی باید در نظر گرفته شود، عبارتست از:

چشم زدگی (Glare)، مشاهده پذیری (Visibility)، شدت روشنایی (Illuminance)، درخشندگی (Brightness)، روشنایی (Luminance).
چشم زدگی (Clare):
انواع چشم زدگی عبارتند از:
- Disability Glare
- Discomfort Glare
- Nuisance Glare
شدت روشنایی (Illuminance):
شدت روشنایی عبارتست از واحد اندازه گیری شدت شار منتشره بر روی یک سطح که در اغلب مواقع، تنها عامل اندازه گیری در طراحی یا ارزیابی محیط های بیرونی به شمار می رود.
- روشنایی (Luminance) و درخشندگی (Brightness):
این دو اصطلاح، اگر چه مترادف به کار می روند، اما معنای متفاوتی دارند. روشنایی یک منبع یا سطح عبارتست از شدت نور منبع یا سطح از دید ناظر، درخشندگی، عبارتست از دید یا ادراکی ویژه که عمدتاً نتیجه لومینانس یا روشنایی منبع یا سطح است.
روشنایی سطح (Surface Luminance) و روشنایی منبع نور(Source Luminance) عامل مهم در نورپردازی بیرونی محسوب می شوند. روشنایی سطح، به عمق و جاذبه صحنه های نورپردازی بیرونی می افزاید. علاوه برآن برای امنیت و مشاهده پذیری (Visibility) مفید است.


برای کاهش خیرگی (Glare) لازم است روشنایی چراغ در جهت معمول (Typical) دید، به حداقل برسد. زاویه دید معمول بین 45 تا 85 درجه است.
روشنایی چراغ پایه کوتاه (Bollard)، چراغ های محوطه (Landscape Light) و نورافکن ها (Flood Lights) باید کم باشد تا کمتر جلب توجه کند.
چراغ های زاویه باز (High - angle Light) زاویه 80 درجه نسبت به خط عمود، احساس امنیت و مشاهده پذیری را بهبود می بخشد. این نوع نورپردازیی، به دلیل امکان نصب پایه ها با فاصله های زیادتر و تعداد کمتر، از نظر اقتصادی مناسب تر است.
اشکالات طراحی در جانمایی چراغ ها:
ایجاد خیرگی، به خصوص در مورد پایه های کوتاه یا چراغ های پرنور (High Lumen)، حتی چراغ های به اصطلاحFull Cut Off نیز، اگر خوب طراحی نشده باشند، ممکن است روشنایی بیش از حد ایجاد کنند. در موارد مشابه، چراغ های Non Cut Off مناسب تر خواهد بود.
نسبت های روشنایی (Luminance Ratios)
نسبت های روشنایی، عبارتست از حداکثر قابل قبول روشنایی بین ناحیه روشن شده و نواحی مجاور، منظور از نواحی مجاور نواحی است که می توان از آنها، ناحیه نورپردازی شده را دید.
نسبت های روشنایی، نباید از 20 به 1 بیشتر باشد.
تعادل و هماهنگی:
اگر چه به نظر می رسد کاربرد منابع نوری، تنها در ایجاد روشنایی در شب می باشد، ولی در واقع چنین نیست، چرا که اکثر این عناصر، در روز به عنوان یک عنصر شهری قابل رویت بوده و در زیبایی یا آشفتگی محیط نقش مهمی بر عهده دارند. بنابراین علاوه بر رنگ و نوع پراکنش نور، طراحی سایر اجزای منابع روشنایی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. باید در ساخت آنها به زیبایی، هماهنگی با محیط و سایر اجزاء و مبلمان موجود توجه خاصی مبذول داشت.

 

 

 

تاریخچه بهره گیری از نور طبیعی در معماری دیگر نقاط جهان

 
در مصر باستان نور دارای اهمیتی ویژه بوده است.بنا به موقعیت سرزمین مصر، شدت نور و در نتیجه تضاد میان سایه و روشن بسیار زیاد می باشد. فرم های صریح و هندسی که در معماری مصر از آن استفاده می شده است با گوشه های تیز و دقیق در زیر نور شدید اثری خاص داشته. لوکوربوزیه در این ارتباط می گوید: «معماری بازی هنرمندانه دقیق و خیره کننده مجموعه ای از اجسام ساخته شده در زیر نور است. چشم های ما برای این آفریده شده اند که فرم ها را زیر نور ببینیم: این سایه و روشن ها هستند که فرم ها را در مقابل ما برهنه می سازند. مکعب، مخروط، کره،استوانه و هرم اولین فرم هایی هستند که نور آن ها را به ما عرضه می کند.تصاویر آن ها ناب، ملموس و صریح هستند.

اما در معماری مصر بازی نور و سایه تنها محدود به فرم های بزرگ اولیه نیست. سطوح این احجام از نقوش برجسته ای پوشیده شده اند که با کمال ظرافت نقش پردازی و بر سنگ تراشیده شده اند و به این ترتیب پدیده سایه – روشن در اینجا در مقیاسی کوچکتر نیز تکرار شده است. برای مصریان وجود ذات خداوند برای بشر غیر قابل دسترس و نامرئی بوده است پس به ناچار بایستی در تاریکی باشد. راه رسیدن به این خداوند که بایستی از روشنایی به تاریکی ختم شود با کمک چنین پدیده های نوری کمی واضح تر می شده است. ژان لوئی دو کانیوالJean-louis do canival  روشنائی مجسمه های معبد خفرن را به این ترتیب توصیف     می کند: «نور از پنجره های کوچک بین دیوار و سقف به داخل و به تک تک مجسمه می تابید و به وسیله سنگهای کف که مرمر سفید صیقلی بودند به ترتیبی منعکس می شد که نوری کاملاً محو و فاقد جهت، فضا را روشن می کرد و ستون ها و دیوارها که از گرانیت سرخ بودند در تاریکی باقی می ماندند». در مورد معابد یونانی هم می توان گفت که بیشتر این معابد مجسمه وار بودند و اثر آن ها می بایستی بیشتر بر فضای پیرامون معبد باشد. تنها وظیفه داخلی معبد نگاهداری  مجسمه های مذهبی بوده است. در بسیاری از معابد یونانی با روشی شبیه به معبد خون با استفاده از یک آب نما که در فاصله بین مجسمه و در ورودی ساخته می شد نورپردازی مجسمه را اصلاح  می کردند. نوری که به داخل می تابید با برخورد به سطح آب منعکس می شد و مجسمه را روشن می ساخت. در فضاهایی که احتیاج به نور بیشتری داشتند، یونانیان از نور سقف استفاده می کردند: بخشی از سقف را با ارتفاع بیشتر ساخته و از فضایی که به این ترتیب به وجود       می آمد برای تاباندن نور به داخل استفاده می کردند. در معماری آغاز مسیحیت و نیز در معماری بیزانس همواره تلاش می شده است هر چه بیشتر به فضای داخلی جنبه روحانی داده شود و فضایی رﺅیایی بیافرینند و روشن است که نورپردازی در این راه نقشی عمده داشته است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۰
حسن محمدزاده
معماری یونان

فهرست مقاله

دوره ارکائیک

معبد آپولو

با سیلیکای پستئوم

 دوره کلاسیک معماری یونان

دوره کلاسیک پیشین معماری یونان

 جنوب شرقی پارنتون

ساختمانهای آکرو پولیس

  معبد آتنا الهه پیروزی

 ارختئوم آکروپولیس

دوره هلنی

معبد آپولون

 معبد زئوس

 تئاتر اپیداوروس

 

دوره ارکائیک

دوره های بررسی تاریخ هنر و معماری یونان: هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیبهای فراوانی در طول تاریخ بوده است. و بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد. الف) هنر دوره هندسی: به آثار هنری پیش از دوره آرکائیک اطلاق می گردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرحهای منظم هندسی استفاده شده است. ب) هنر و معماری دوره آرکائیک (کهن) ۶۳۰ تا۴۸۰ ق . م ج) هنر و معماری دوره کلاسیک ۴۸۰ تا ۳۳۰ ق . م د)هنر و معماری دوره هلنی ۳۳۰ تا ۲۷ ق . م اینک به بررسی معماری یونان در هر یک از دوره های فوق الذکر بویژه سه دوره کهن, کلاسیک و هلنی می پردازیم. ۱- معماری دوره کهن (آرکائیک): در این زمان, دوره هندسی جای خود را به مرحله یا «شیوه خاور مآبی»دوره کهن داد. این مرحله, مرحله گذرایی بود و پس از آن عناصر تازه ای از هنر, با هنر اصیل یونانی پیوند خورد و شیوه ای جدید پدید آورد که سبب بنیان و پیشرفت هنر یونان گردید. این دوره را به نام «دوره کهن» نام گذاری کرده اند که از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد آغاز شده و تا شروع جنگهای ایران و یونان در زمان خشایار شاه هخامنشی (۴۸۰ ق م) ادامه داشته است. پیامد روابط جدید با شرق, ظهور پیاپی جانوران و هیولاهای مرکب متعلق به خاور زمین در سطح ظروف یونانی بود, با این مضامین در هنر بین النهرین و مصر آشنا شدیم. شیر, ابولهول, شیربالدار, آدم تنه اسبی(مینوتور). پیکر تراشی: گرایشهای تکامل پیکر تراشی در یونان درست همانند گرایشهایی است که در نقاشی سفالینه هاست. یعنی مرئی و قابل توصیف اند. پیکره های مفرغی پسر و دختر یونانی که در سال۶۸۰ ق م ساخته شده اند, سرآغاز دوره کهن است. جامه های بلند و مجلل این پیکره ها را می توان دلیلی بر ساخته شدن آنها در ایوانی دانست. زیرا در اینجا بود که دولتهای ثروتمند یونانی, سلیقه و علاقه خاورمآبانه خود را به تزئینات گرانبها و پیکر شکوه در زندگی و هنر گسترش دادند. پیکره سازی یونان فقط مختص پیکر تراشی جدای از معماری نیست, بلکه بخش عظیمی از پیکر تراشی این دوره جزو تزیین ساختمان معابد است، که به صورت شهر آیگینا در قرن ششم ق . م اشاره کرد

نقش برجسته استفاده شده است. بی شک آغاز جنگ های ایران و یونان تاثیری در توسعه هنر دوره کهن داشته است، گرچه از برخی جهات محدودیتهایی داشته، اما با تحولی که به ویژه در شناخت مواد اولیه و استفاده از آن حاصل گردید، موجب تحولات و پیشرفت هنری این زمان شد هنرمند این دوره دقت خود را بیشتر صرف شناخت ماده ای نمود که با آن اثر هنری را پدید آورده است. و براساس سنت حاکم بر جامعه خود را در قید و بند ساختن نمونه ها و انواع محدود هنری گرفتار کرده، و در حقیقت بیشتر به الگو سازی پرداخته است. معماری: در دوره کهن دو مسیر هنری در شهرهای تحت نفوذ یونانیها برقرار بود، یکی از هنر دور یک که مشخص با رسمیت و صلابت و بی پیرایه در سرزمین یونان قرار داشت و دیگری شیوه هنری یونیک که دارای ظرافت بیشتر و خاص خود بود و در ناحیه آتیکا بود و پایتختش آتن واقع در کناره جنوب شرقی سرزمین مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اژه و همچنین بخش غربی آسیای صغیر، آن زمان مجزا بود. آثار معماری این دوره با استفاده از قطعات سنگهای تراشیده شده و بدون ملات ساخته شده اند که در مرحله اولیه در ساخت معابر از چوب برای ستون ها و پوشش سقف ها و آجر برای دیوار و سنگ صرفا برای پی ساختمان استفاده شده است. معابد کوچک و ساده بودند و کم کم فرم اصلی خود را یافتند. از قدیمی ترین معابد این دوره می توان از «معبد هرا» در «آلیمپ» یاد کرد که به شیوه دوریک و در سال ۶۰۰ ق م ساخته شده است. ابعاد آن ۵/۱۸* ۵۰ متر و بلندی ستونهای آن ۴۰/۵ متر است. سقف شیروانی آن سفالی است. در داخل مقصوره دو ردیف ستون قرار دارد، و از خشت و سنگ و بویژه در پی از سنگهای نتراشیده استفاده کرده اند.

 

معبد آپولو

معبد آپولو در شهر «کورینت» یکی از بناهای قدیمی یونانی است که هنوز بعضی از ستونهای آن به جا مانده است . معبد به شیوه دوریک کهن و در قرن ششم ق م ساخته شده است. در این بنا ارتفاع ستونهای دوریک کوتاه و هنوز در مرحله آغازین بوده است بالشتگ سر ستون نیز از این وضعیت تبعیت کرده است.

 

با سیلیکای پستئوم

در جنوب ناپل واقع است و در حدود ۵۵۰ ق. م شده است. این بنا نمونه ای از سبک دوریک کهن به شمار می رود. پژوهندگان اولیه به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و با سیلیکای رومی وجود داشته، آن را «باسیلیکا» نامیدند. لذا بنای پستئوم معبدی است، دور ستونی با ستونهای سنگی و خوش ترکیب و مودب و فواصل فشرده، سر ستونهای بزرگ و جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه نمایان کرده است. ضخامت ستونها و فاصله کم کم احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده اطمینان داشته باشند. لذا به طور منطقی بر استحکام کارشان افزوده اند، مثلاً در گوشه های بنا سر ستونهای بالشتکی شکل بزرگتر شده و سطح اتکا به نفس فواصلی که توسط سنگهای حمال پل بندی شده، افزایش یافته است.

 

دوره کلاسیک معماری یونان

دوره کلاسیک، دوران ثبات و شکوفایی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تکامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره با عظمت، پس از پیروزی های درخشانی آغاز، و با اقدامات کشور گشایانه اسکندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران هلنیستی بوده است.هنر دوره کلاسیک که چکیده تاثیرات اجتماعی و مذهبی یک ملت است در نهایت کمال و پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یونانیان موفقیت و پیروزی های خود را در جنگ ها مرهون خدایان می دانستند و همین مسأله در هنر و معماری سرزمین شان کاملاً محسوس است.مرکز فعالیت های هنری عصر کلاسیک در شهر آتن بوده است.
آتنی ها که گردآوری تکه سنگ های پراکنده آکروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال ۴۸۰ ق . م کسر شأن خود می دانستند، به رهبری پریکلس نیرو استقلال جدیدشان را با بازسازی کامل آکروپلیس که در واقع یکی از بزرگ ترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند.پلوتارک یکی از مورخین یونانی در ۵۰۰ سال پس از بازسازی آکروپلیس می نویسد: «کارهای پرویکلس مخصوصاً از این لحاظ ستودنی اند که شتابان ساخته شده اند، برای آنکه قدرت های جدید دوام بیاورند زیرا هر کار خاصی که او انجام می داد بی درنگ حتی در آن زمان که تازگی داشته عنوان کاری باستانی شناخته می شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن کار بود و با این حال کار مزبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است که گویی تازه انجام شده است. در آن کارها گونه ای شکفتگی و تازگی وجود دارد که غبار گذشت زمان را از چهره شان می زداید.»معماری دوره کلاسیک به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیکرتراشی که در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید. با اینکه درباره معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر آکروپل یا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این معمار است.بنا به گزارش سایت آفتاب در کتاب آشنایی با معماری جهان آمده است

معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفت های شایانی کرد.
سنگ های مورد استفاده دیوارها به طور کا مل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره کهن در کنار هم قرار گرفتند نصب سفال های بامپوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود.یکی از مجموعه بناهای باشکوه یونان در عصر کلاسیک آکروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریکلس» در اواخر قرن پنجم ق . م یعنی هنگامی که آتن به دوره قدرت رسیده بود احیا گردید. بزرگ ترین کاری بود که در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب آن شد که عالی ترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آکروپلیس، هنر معماری دوره کلاسیک یونان را در آن هنگام که به کمال رشد خود رسیده بود به منصه ظهور رسانده است.این مجموعه شامل بناهای: معبد پارتنون،دروازه «پروپالایا»، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه پیروزی «نیکه»، نگارخانه «کالکوئیکی»، محل معبد قدیمی آتنا و چند بنای کوچک است.

 

دوره کلاسیک پیشین معماری یونان

از بناهایی که در آکروپولیس ساخته شد، پارتنون (معبد مقدس آتنا پارتنوس) نخستین و بزرگترین بنا بود (تصویر ۱۶۲). معماران آن ایکتینوس و کالیکراتس بودند و پیکره های تزیینی آن به سرپرستی فیدیاس دوست پریکلس و یکی از بزرگترین پیکرتراشان جهان ساخته و نصب شدند. پارتنون از لحاظ نقشه ساختمانی (تصویر ۱۶۱) یک معبد دورستونی است و عرض آن اندکی از یک دوم طولش بیشتر است. مقصوره ی پارتنون به دو بخش تقسیم شده است: در بخش بزرگتر تندیس آتنا پارتنوس از عاج و طلا، به بلندی تقریباً دوازده متر و کار فیدیاس پیکرتراش قرار گرفته بود: بخش کوچکتر به عنوان گنج خانه اتحادیه دلوس طراحی شده بود، ولی بخش عمده پولی که اعضای اژه ای این اتحادیه به گنج خانه سرازیر می کردند صرف اجرای پروژه های ساختمانی جاه طلبانه پریکلس می شد. درون دو اتاق، به طرق متفاوت آراسته شده بود. خود مقصوره دو ردیف ستون کوچک برای نگه داشتن سقف دارد، هدف از ساختن این دو ردیف، با آنکه مدتها مورد بحث قرار داشته، به گفته بعضیها ایجاد بالاخانه یا رواقی بوده است تا بازدید کنندگان از آنجا بتوانند تندیس آتنا را ه پی اش هنوز بر هم جا مانده است ببینند. این گنج خانه چهار ستون تکی به شیوه یونیک داشت – یکی از چندین ویژگی یونیک در ساختمانی که بدون آنها دوریک می شد، ویژگی بعدی کتیبه پیوسته تندیس است که دورادور دیوار بیرونی و مقصوره می چرخد. پارتنون، صرفنظر از این اجزای یونیک، عصاره ای از معبد کلاسیک دوریک است و اوج پالایش این شیوه به شمار می رود.

بنای امروزی پارتنون، یک رستوران است. پارتنون در جریان تاریخ طولانیش دستخوش تحولات بسیار شده است. زمانی یک معبد یونانی بود، زمانی یک کلیسای مسیحی و زمانی دیگر یک مسجد عثمانی شد. مقصوره ی پارتنون در سال ۱۶۸۷ انبار مهمات تُرکهای عثمانی در جنگ با ونیزیها شده بود. یکی از گلوله های ونیزیها به هدف خورد و در نتیجه، مرکز ساختمان را منفجر کرد. در طی یکصد سال گذشته، ستون بندیهای پارتنون را به حالت نخست بازگردانده اند ولی مرکز آن همچنان به صورت یک ویرانه برجا مانده است.
پارتنون با وجود خرابی و وضع ناگوارش، احتمالاً بیش از هر ساختمانی در جهان مورد مطالعه و اندازه گیری دقیق قرار گرفته است. نتیجه این مطالعه کنجکاوانه کشف این حقیقت بود که سازندگان پارتنون می خواسته اند در همه جزییات کارشان به زیبای بی مانندی دست پیدا کنند؛ «ظریفکاریهای» این ساختمان، به صورت موضوعی درجه دوم در تاریخ معماری یونان درآمده است. اگر چیزی وجود داشته باشد که بخواهیم از شیوه جدی دوریک انتظار داشته باشد این است که خطوطش باید به طرزی خشک و هماهنگ مستقیم و شاقول باشند؛ با این حال در بنای پارتنون، تعداد خطوط مستقیم بسیار کم است؛ مثلاً سکوی پله دار آن از چنان تحدب ظریفی برخوردار است که انحنایش تقریباً احساس نمی شود، فقط در صورتی که بیننده در یک انتهای سکو بایستد و از آنجا مستقیماً به انتهای دیگر نگاه کند، انحنای آن را که در سراسر اسپر تکرار شده است خواهد دید. ستونها شیب ملایمی به درون دارند و فاصله های میانشان یکنواخت نیست، بلکه در چهار نبش معبد به یکدیگر نزدیکتر می شوند. گذشته از این قطر تمام ستونها ثابت نیست و در دو سوی نبشها قدری بر قطر آنها افزوده می شود. تحدب خوش تناسب ستونها، که گونه ای شناوری و نرمش کشیده چون عضلات آدمی به نیمرخ آنها می بخشد، از همان ظرافتی برخوردار است که در انحنای خفیف سکوی پله دار و اسپر دیدیم.

این انحراف از معیار مکانیکی، شاقول و لبه راست، بی هیچ تردیدی، عمداً صورت گرفته است. نمونه هایی از آن در معابد دیگر نیز یافت شده است؛ ولی تفسیرهایی که از این ظریفکاریها به عمل آمده، با یکدیگر «نمی خوانند». برخی گمان می کنند که انحرافهای مزبور جنبه ای صرفاً کارکردی داشته اند و مثلاً انحنای خفیف سکوی پله دار باعث تسهیل زهکشی می شده یا شاید نوعی پیش بینی برای نشست بخش میانی ساختمان بوده است. برخی دیگر معتقدند که هدف از این انحرافات از اصول دقیق فنی، اصلاح خطای دید آدمی بوده است – یعنی خطای دید ممکن است ستونهای دارای نیمرخ دقیقاً عمود را متمایل و ناتوان به نظر برساند. مطابق نظر دیگری، ذوق یونانی این ظریفکاریها را برای تکمیل زیبایی ساختمان و یکپارچه نمایاندن آن با محیطش لازم تشخیص می داده است؛ مثلاً حد انحنای رو به پایین سکوی پله دار، زمین است و باعث می شود که قاعده نمای ساختمان از لحاظ بصری محکم و نیرومند به نظر برسد. حدس منطقی می تواند چنین باشد که هدف از ساختمان پارتنون آفریدن بنایی در ورای منطق مهندسی بوده است. یعنی می بایست همچون پیکره ای عظیم پنداشته و ارزیابی می شد که از نرمش، جهش و سرزندگی پیکره آدمی در قالب یک تندیس برخوردار است. بدین ترتیب، جزییات را طوری طراحی می کردند که با تناسبی ملایم در کنار یکدیگر و به طرزی زنده نما در قالب کل ساختمان بگنجند، که این البته به معنی غلبه خط منحنی بر خط مستقیم است. این مخصوصاً از تحدبهای خوش تناسب ستونهای پارتنون پیداست و نشان می دهد که ستونهای مزبور با بزرگتر شدن خطوط کناری فشرده شان در برابر بار سنگین از خود واکنش نشان می دهند و کارکردشان را نه به طور مکانیکی بلکه به طور ارگانیک بیان می کنند.
بخشهایی از ساختمان رنگ آمیزی شده بودند. این رنگ آمیزی، زمینه ای پدید می آورد که پیکره آتنا در آن روشنتر دیده می شود و احتمالاً دارای اهمیت بیشتری به نظر می رسید، حدود بالایی ساختمان را در زمینه آسمان درخشان آتن مشخص می ساخت به طوری که نسبتهای اصلی معبد به طرزی شکننده نشان داده می شدند و کسی نمی توانست آنها را به غلط تفسیر کند. رنگ در عین حال باعث متمایز ساختن و مجزا نمایاندن بخشهای مرئی ساختمان از یکدیگر می شد.

 

جنوب شرقی پارنتون

اصرار بر وضوح در استدلال، که به اختراع منطق توسط یونانیان انجامید، در «استدلالهای» طرحهای معماری ایشان نیز با همان قدرت وارد عمل می شود. متأسفانه آن پیروزی اولیه اندیشه یونانی یعنی قیاس صوری را با سه حکمش که به نتایج درست منطقی می انجامند، نمی توان مو به مو بر شیوه دوریک منطبق ساخت. همچنانکه بررسی یکی از گوشه های پارتنون (تصویر ۱۶۳) نشان می دهد، معماری یونانی به اندازه منطق یونانی، «منطقی» یا خردگرایانه نبود. کتیبیه دوریک بر طبق سه قاعده انعطاف ناپذیر، سازمان داده می شد: (۱) دقیقاً در بالای نقطه مرکزی هر ستون باید چند سه ترکی وجود داشته باشند؛ (۲) در بالای بخش یا نقطه مرکزی فاصله میان ستونها باید یک سه ترکی وجود داشته باشد؛ (۳) سه ترکی های واقع در گوشه های کتیبیه باید چنان به یکدیگر برسند که فضایی خالی باقی نماند. ولی «استدلال» معماری، درست از آب در نمی آید. قیاس صوری منطقی ناقص است؛ زیرا قاعده سوم یعنی «نتیجه» را نمی توان با قاعده نخست هماهنگ کرد: اگر قرار باشد سه ترکی های گوشه ها به یکدیگر برسند، نمی توان آنها را درست بر بالای نقطه مرکزی ستون نبشی قرار داد. این اشکال، با آنکه چاره ای ندارد، ممکن است به نظر ما، حتی در ساختمانی که هدفش رسیدن به کمال در تمام جزییات بود، عیبی کوچک باشد. یونانیها می خواستند مطمئن باشند و در منطقه، روشی برای منطبق ساختن چندین عبارت بر یک قاعده ابداع کردند تا آنها را معتبر گردانند؛ ولی در معماری دوریک، چیزی برجا مانده بود، یعنی چیزی وجود داشت که در جایی نمی گنجید. این احتمالاً در نظر یونانیان مانند اعداد سنجش ناپذیر یا «اصم» (مانند جذر عدد ۲)، چیزی مزاحم بود زیرا هیچ حد یا تعریفی ندارد. (مطابق یک افسانه منحصر به فرد و مهم یونانی، انسانی که نخستین بار به رمز اعداد اصم پی بُرد در یک حادثه کشتی شکستگی به هلاکت رسید «زیرا چیزی که قابل بیان نباشد و بی شکل باشد باید تا ابد از نظرها پنهان بماند»!) درست مانند ریاضی دانان و منطق دانان و به شیوه ای که ایشان با تناقضی گیج کننده در نتیجه گیریهایشان رو به رو می شدند، معماران و هنرمندانی نیز که هدفشان دست یافتن به کمال بود احتمالاً این مسأله سه ترکی های گوشه ای را مایه مزاحمت و حواس پرتی می دانسته اند. در عمل، این اشکال، احتمال دارد که به زوال شیوه دوریک – که در سده چهارم پیش از میلاد آغاز شد – و به پیدایش شیوه های یونیک و کورنتی که با کتیبه های پیوسته شان این اشکال را از میان برده اند، کمک کرده باشد.

 

ساختمانهای آکرو پولیس

دسته راه پیمایان برای رسیدن به پارتنون، راهش را از سطح پایینی شهر آتن کج می کرد، از شیب آکروپولیس بالا می رفت و از دروازه ای فخیم به نام پروپالایا («سردر ورودی») که یکی دیگر از بناهای پرخرج و با شکوه طرح ساختمانی پریکلس بود می گذشت ساختمان این سردر ورودی، که در فاصله سالهای ۴۳۷ و ۴۳۲ پیش از میلاد به دست منسیکلس معمار ساخته شد، بلافاصله پس از تکمیل بنای پارتنون آغاز شد ولی هیچگاه به پایان نرسید، شاید علت آن تا حدودی تحمیل هزینه های جنگ پلوپونزی بوده باشد. عده ای نیز معتقدند که چون یکی از بالهای آن را از معبد ارتمیس برائورونیا می گذشت ساختمانش متوقف شد. طرح سردر ورودی، شکل تکامل یافته و ظریف دروازه ای است مشتمل بر بخشی از دیوار شهر و تالار دروازه که در دو جناحش ساختمانهایی شامل یک کتابخانه و شاید نخستین تالار نقاشی یا نگارخانه (پیناکوئیکی) در تاریخ جهان ساخته شده اند. در اینجا اشخاص می توانستند پس از پیمودن سربالاییهای تند و پیش از راه افتادن به سوی اماکن مقدس واقع بر قله تل آکرو پولیس در محیطی آراسته و زیبا استراحت و نفسی تازه کنند. در ساختمان سردر ورودی، تغییراتی نسبت به نظم شیوه دوریک دیده می شود، بدین معنی که فاصله بین ستونهای مرکزی بیشتر شده است تا در راهرو جای بیشتر و بزرگتری ایجاد شود و همچون بنای پارتنون دارای برخی عناصر یونیک مانند ستونهای داخلی در امتداد راهرو و بلندتر شدن ارتفاع سقف در موارد لازم برای نگهداری از سقف بنای مرکزی است.

 

 معبد آتنا آلهه پیروزی

 معبد آتنا آلهه پیروزی، آکروپولیس، آتن ۴۲۷ – ۴۲۴ ق م.

معبد کوچک و زیبای آتنا الهه پیروزی به شیوه یونیک، که در فاصله سالهای ۴۲۷ و ۴۲۵ پیش از میلاد به سرپرستی کالیکراتس معمار ساخته شد (تصویرهای ۱۴۲ ج ، ۱۶۱ و ۱۷۰) کهن ترین بنای تماماً یونیک موجود در تل آکروپولیس است. پیش از آن، شیوه دوریک در ساختمان بنای کامل چند گنج خانه در اولمپیا و دلفی در سرزمین اصلی یونانی به کار گرفته شده بود (مثلاً در گنج خانه سیفنوسیها، تصویر ۱۴۹) و این گنج خانه ها را جزیره نشینان دریای اژه ساخته بودند نه ساکنان سرزمین اصلی یونان، پس از برقراری حاکمیت آتن بر جزایر مزبور بود که راه نفوذ عناصر معماری یونان شرقی و یونیک بدان گشوده شد.
این معبد کوچک دارای ستون بندی خلفی و قدامی در نقطه ای قرار گرفته که سابقاً یک دژ دفاعی میسنی در نزدیکی سردر ورودی بود و در مقایسه با شیوه جدی دوریک آن، این ساختمان ظریف و بسیار متناسب، تضادی آشکار داشت و بر تأثیرگذاری هر دو بنا می افزود

 

ارختئوم آکروپولیس

  ۱۷۰- ارختئوم آکروپولیس، آتن ۴۲۱ تا ۴۰۵ ق م . (نمای جنوبی)

از دیگر بناهای یونیک در تل آکروپولیس معبد ارختئوم  ، که در پایان برنامه ساختمانی پریکلس برپا داشته شد. ارختئوم که در فاصله سالهای ۴۲۱ و ۴۰۵ پیش از میلاد ساخته شد نقشه ای بس عجیب دارد و با هر معبد یونانی دیگر متفاوت است. نام این معبد از نام ارختئوس قهرمان افسانه ای آتن گرفته شد و خود معبد نیز تا اندازه ای به او اختصاص داشت. ویژگیها و مشخصات غیرعادی بسیاری که در این معبد دیده می شود تا اندازه ای نتیجه ناهمواری و نامنظمی محل ساختمان و تا اندازه ای نیز نتیجه تعداد زیارتگاههایی است که در درونش گنجانده اند. به گفته پاوسانیاس جغرافیادان و مورخ یونانی سده دوم میلادی، ارختئوم در محل قدیمی برگزاری رقابت تن به تن بین پوسیدون و آتنا برای مسلط شدن بر شهر آتن، یعنی موضوع مجموعه تندیسهای سنتوری غربی پارتنون، ساخته شد. در همین نقطه، تخته سنگی وجود داشته که به روایتی نوک نیزه سه شاخه پوسیدن بر آن کوبیده شده بود، چشمه آب شوری بوده که در اثر اصابت نیزه سه شاخه پوسیدن از زمین جوشیده بود و درخت زیتون آتنا نیز در آنجا روییده بود. آرایش متقارن این بنا نیز که احتمالاً در نقشه اصلی مورد نظر نبوده است، می تواند بازتابی از یک از هم گسستگی و «فشار» حاصل از شکست قریب الوقوع و نهایی آتن در جنگ پلوپونزی به سال ۴۰۴ پیش از میلاد بوده باشد. بدین ترتیب، ارختئوم آنچنان که در نقشه پیش بینی شده بود تکمیل نشد و می توان چنین فرض کرد که در نقشه اصلی پیش بینی شده بود که نمای غربی چنان بسط داده شود تا رواقهای شمالی و جنوبی بتوانند در مرکز دیوارهای دراز و خالی از تزئینات واقع شوند. در نماهای قائم بازسازی شده از اضلاع شرقی و غربی (تصویر ۱۷۱) می توان دید که در سمت شرقی، سطوح متفاوت کتیبه ها به طرز ملایمی تطبیق داده شده اند، حال آنکه در مورد سمت غربی چنین می نماید که اینجا را شتابان به پایان برده اند و دیوار را با نیمه ستونهای چسبیده به آن طوری ساخته اند که فاصله های میان ستونها را بتوانند با شبکه های مفرغی ببندند. از این ستونهای درگیر، به ندرت در معماری رومی رواج و محبوبیت فراوان می یابد. اگر کسی با پاره ای تصورات خشک درباره شیوه معماری یونانی به این بنا بنگرد، تأثیر و نتیجه کلی ممکن است مأیوس کننده باشد، لیکن قرینه سازی ارختئوم، به عنوان عامل مکمل وحدت متقارن پارتنون بی نهایت مؤثر است همچنان که دختران ایستاده رواق دوشیزگان، ستونهای دوریک پارتنون را تکمیل می کنند. گذشته از این، جزئیات حکاکی شده ارختئوم از لحاظ زیبایی مهذبشان، بی نظیرند.

 

دوره هلنی

برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال ۱۸۳۶ میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال ۳۳۰ ق م تا ۲۷ ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است. پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد. پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است. معماری: پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید.

گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود. فعالیـهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به

 

معبد آپولون

 در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد. معبد آپولون: این بنا در شهر دیدوما ؛ شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه) واقع اشت. این معبد ایونیک و دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً ۴ متری سطح مقصوره ی آن که عملاً بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن ۵۱*۱۰۸ متر و ارتفاع ستونهای پیرامونش ۵/۱۹ متر است. دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است. و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض پانزده متری به سوی حیاط رو باز معبد سرازیر می شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره پرستشی است، فراهم می آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه ی رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیش تاکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد. شهر «پرگاموم» در آسیای صغیر ، با داشتن معابد و پیکره های بسیار شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود.

 

 معبد زئوس

بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال ۱۸۰ ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح با شکوهی به یاد پیروزیهای پدر بر بالای تل مشرف به شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز حیاطی مستطیل شکل قرار دارد و اطرافش را ردیفی از ستونهای ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود ۹۳ متر مربع احاطه کرده است که به جبهه غربی آن با پلکانی وسیع و پر شکوه به سطح زمین متصل می شود. احتمالاً بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه به سطح زمین متصل می شود. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه آنها برتری دارد و نیز تنها مذبحی است که بقایآی عمده ای از آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه بزرگی است منقوش بر دیواره صفه که ۱۲۰ متر درازی و ۲ متر بلندی دارد. این نقشها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریباً به کلی جدا از زمینه می ماند.

 

تئاتر اپیداوروس

 نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه فضای رو باز یونانی است این بنا با اینکه در دوره ی هلنی ساخته شده به سبک کلاسیک است. به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحدهای کار کردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست. ردیفهای متحدالمرکز نشستنگاههای نسبتاً بیشتر از نیم دایره ی تماشاگران در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریباً ۱۲۰ متر است راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند. و نشستنگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پائینی تقسیم شده اند از هم جدا می سازند. محل ارکستر پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید. انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان بود، بلکه بخشی از سنت انسان دوستی یونان است

 

هلنی ها بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مانند آنها بسازند. نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند و شهرهای مهمی مانند پرگاموم در آسیای صغیر اسکندریه در مصر و انطاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که می توان از خانه سازی سخن گفت نمونه خانه ای در شهر «پرینه» که با دیوار محصور می شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می کرد، کشف شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۲
حسن محمدزاده









۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۲
حسن محمدزاده


B6 B7
B2 B3
B4 B5
B1

 5 6

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۲۵
حسن محمدزاده


طراحی شهری چیست ؟
یک شهر درست مثل یک تابلوی نقاشی است ،با این تفاوت که به اندازی نصف یک اثر هنری به طراحی آن پرداخته می شود ،و برای نصف دیگر آن می بایست این اثر را مانند یگ گیاه دانست که نسبت به شرایط محیط زیست خود نیاز به قواعد رشد و قوانین دارد.(فریتس شوماخر) 
طراحی شهری فرآیندی است که به شکل‌دهی فیزیکی بافت‌های مختلف شهری و روستایی منجر می‌شود. طراحی شهری با رویکرد ساختارگرایی به ایجاد اماکن متعدد می‌پردازد. این فرآیند طراحی ساختمان‌ها، فضاها و چشم‌اندازها را در برمی‌گیرد و نهایتا جریانی را به راه می‌اندازد که به عمران و آبادی شهری کمک می‌کند.

تعریف طراحی شهری: 
طراحی بخشی از هنر سازمان دادن فضای کالبدی است که با رشته های مختلف علمی و هنری مانند برنامه ریزی شهری ,معماری و منظر سازی ,مهندسی فنی ,مهندسی ترافیک و حمل و نقل روانشناسی ,جامعه شناسی واقتصاد سر و کار دارد و در عین حال با سیاست و فرهنگ نیز ارتباط پیدا می کند.پس می بینیم که دامنه ی فعالیتش بسیار گسترده است.
اگر گفته ی مانوئل کستل را بپذیریم که برنامه ریزی عین سیاست است شاید بهتر بتوان حوزه ی فعالیت شهری را مشخص کرد .به نظر جف لوید طراحی شهری حلقه ی پیوند دهنده ی معماری , معماری منظر, مهندسی به صورت گسترده و برنامه ریزی وبلاخص برنامه ریزی شهری است.این نظریه ای که امروز هم از اعتبار خود برخوردار است.
در تعاریف بالا ما به دنبال جوهر و مفهوم طراحی شهری هستیم چیزی که در شرایط جامعه ی ما نیز مفید واقع می شود . طراحی شهری فعالیت جدیدی نیست . بحثهای فراوانی از قدیم وجود داشته مبنی بر اینکه با شکل گرفتن فضای خصوصی زندگی بشر فضای عمومی نیز شکل گرفته , زیرا انسانها می خواسته اند با هم رابطه داشته باشند و به محض آنکه انسان پا ازفضای خصوصی بیرون می گذارد و در فضای عمومی قرار می گیرد حضور طراحی شهری در تاریخ کالبدی او آغاز می شود.
گستردگی فعالیت طراحی شهری نشان می دهد که این فعالیت مانند یک طرح معماری یا طراحی یک پارک نیست که با طرح مشخصی شروع شود یا پایان پذیرد. یک کار معماری معمولا در جایی شروع می شود و خاتمه می یابد , یک میدان به عنوان عنصری از سازمان فضایی شهر در طول تاریخ تکوین می یابد , دگرگون می شود ,تغییر می کند و یا مدام عوض می شود . چنین فضایی می توانداز عهد باستان شروع شود , وسطی را پشت سر گذارد , رنسانس را ببیند و امروز هم بتواند در آن فعالیت و زندگی کند.
دشواری پیش بینی آینده ایجاب می کند که طراحی شهری انعطاف پذیر باشد , بتواند خود را با حرکات ونوسانات و تصمیم گیری ها تطبیق دهد ,اصلاح شود و به قولی مدارا کند.

حرفه‌ای نو:
طراحی شهری یکی از جدید‌ترین حرفه‌هاست که بیش از 25 سال از عمر آن نمی‌گذرد. بیشتر آن چه که طراحان شهری ارایه می‌کنند، (طراحی بافت‌های مسکونی) دستاورد حوزه‌های شغلی دیگر است. در واقع طراحی شهری یک رویکرد چندگانه نسبت به سایر مشاغل دارد.

رسالت عمومی:
همزمان با شکل‌گیری صنف طراحان شهری، معماران، شهرسازان، طراحان فضای سبز، مهندسان راه، هنرمندان و طیف وسیعی از مشاغل وفاداری خود را به این حوزه «طراحی شهری» اعلام کردند.در واقع رسالت این حوزه‌ها تغییر روند شکل‌دهی فضاهای پیرامونی بود. از جمله مباحث چالش برانگیز میان این حوزه‌ها عبارت‌ بودند از:
الف) معماران باید سوای از طراحی ساختمان‌ها، با موقعیت مکانی بناها هم در ارتباط باشند. 
ب) شهرسازان هم باید با شکل فیزیکی توسعه و گسترش شهرها ارتباط داشته باشند.
ج) طراحان فضای سبز هم باید در ابتدای فرآیند طراحی شهری به بررسی و فهم درست از مناطق مورد نظر دست یابند.
د) مهندسان راه هم باید به جای تمرکز روی مباحث ترافیکی، از مهارت‌های خود در ایجاد فضاهای دلپذیر (چه برای سکونت و چه برای مشاهده صرف) استفاده کنند.

چه اقداماتی در دستور کار طراحان شهری قرار دارد؟ 
1 _ وسعت دید دادن به فضای شهری _ استفاده از ابتکارهایی چند در تولید و بازتولید محیط‌های پیرامونی 
2 _ طراحی فضاهای ساخته شده _ از کل شهرها و حومه‌های آنها گرفته تا خیابان‌ها و میدان‌ها ارایه نظرات خود بر چگونگی عمران و احیای شهرها 
3 _ تحقیق و تفحص پیرامون مناطق مورد نظر و ساکنان آنها در نظر گرفتن بافت فیزیکی، سیاسی، اقتصادی و روان‌شناسی حاکم بر آن مناطق 
4 _ تحت تاثیر قرار دادن مردم با ابتکارات خود، کمک به آنها در اتخاذ تصمیم‌هایی مناسب و ‌آموزش آنها جهت ایجاد مکان‌های مطلوب 
5 _ توسعه سیاستگذاری‌های نوین پیرامون ساخت و سازهای شهری 
6 _ مشاور گروهی _ کمک به مردم برای برعهده گرفتن نقش‌هایی پیرامون سازندگی و طراحی حومه‌ها 
7 _ ارایه تصاویر گرافیکی _ از طراحی‌های کلی و تکنیکی گرفته تا استفاده از آخرین دستاوردها در طراحی‌های کامپیوتری 
 


هدف از طراحی شهری چیست؟
طراحی شهری بخش بسیار مهم و حساسی از هویت شهروندان یک شهر به شمار می رود.بدین معنا که چگونه می اندیشند ،چه امکاناتی در دسترس داشتند و چه متخصصانی نبوغ خود را ارائه دادند تا شهری که در آن زندگی می کنیم ساخته شده است. زمانی که این عوامل را کنار یکدیگر قرار می دهیم تا ترکیبی از یک شهر را ارائه نماییم ،سیمای شهر گویای فرهنگ و نگرش آن جامعه می باشد.معیار فرهنگی ،سلیقه ی شخصی ،تفکر و امکانات نهادهای اجتماعی در یک کشور تعیین کننده ی نمای ظاهری شهری و بالطبع طراحی شهری است.
طراحی شهری از یک سو باید حداقل خدمات و امکانات شهری را به طور یکسان در اختیار کلیه شهروندان قرار دهد و از سوی دیگر تنوع و امکان انتخاب جایگرین متفاوت را برای گروه های مختلف جامعه فراهم سازد.
هدف اول مستلزم یکنواختی استانداردها و جامعیت آن می باشد،ولی هدف دوم تنوع استانداردها و به کار گیری تدابیر و راهبردهای متخصصان و افراد ذی صلاح در شهرسازی را ایجاب می نماید.
طراحی شهری در چارچوب کلی فرایند برنامه ریزی و تصمیم گیری جامعه ،نیاز به تشکلات رسمی دارد تا از این طریق ،قشر ها و گروه های فرهنگی جامعه ،نتواند به ارزشها و آرمانهای خود جامه ی عمل بپوشانند و پیشنهاد های طراحی را که نهایتا به صورت سرمایه گذاری شهری ،مرمت ،نوسازی ،بازسازی و ساخت و حفظ بناها در می آید ،بهتر ارائه دهند.
اگر از هر قشر خواسته شود تا نظر خود را در مورد شکل شهر و نقش شهر بیان کند در طراحی شهری ،تنوع ، هماهنگی و زیبایی سیمای شهر و الگوی فعالیت ها به بهترین نحو فراهم می آید ، زیرا در این حالت طراحی شهری رفتارهای جمعی خواسته های فرهنگی و هویت گروهی را منعکس می سازد.فرضیه اصلی در این جا این است که طراحی خیال پردازانه با استفاده مشترک از فضا و سهیم شدن در امکانات و دسترسی متعدد به عملکردهای شهری و تنوع در شیوه های زندگی می تواند برخی از تضاد های بارز بین گروه ها را از بین ببرد.
طراحی شهری فعالیتی پر هزینه تر از برنامه ریزی شهری می باشد و مستلزم به کار گیری منابع کمیاب و متخصصان حرفه ای ماهر است .این نکته حائز اهمیت است که فعالیت های طراحی شهری در جهاتی سوق داده شود که عملکردها و عوامل شکل دهنده ی شهری بیشترین تاثیر را روی رفتار کلی افراد و بافت و فرم شهر داشته باشد.

مبانی طراحی شهری:
جمع آوری اطلاعات اولیه و تجزیه تحلیل مناظر و فضاهای محدوده ی مورد نظر و شناخت چهره شهری:
بدست آوردن و توجه به مشخصه های برجسته در محل مورد نظر ، جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن ،اساس و پایه ی برنامه ریزی شهری را تشکیل می دهد .خصوصیات طبیعی و هویت یک مکان و ارزش و قدمت تاریخی آن و نقش و مفهومی که در آینده خواهد داشت ،در آغاز کار ،بستگی به اطلاعات ،تجزیه و تحلیل و ارزیابی مشخصه های طراحی مناظر طبیعی و چهره ی شهری آن دارد.
در شروع کار ،باید مشخصات خاص یک مکان به طور دقیق مشخص شود ،این مشخصات ممکن است زیبا یا معمولی یا زشت باشند ، گذشته از این می توانند هویت مخصوص به خود را داشته باشند که باعث ایجاد هماهنگی و یا تضاد و یا تناقض در طراحی شهری می شود.
چهره ی شهر ،روستا و مناظر طبیعی ،مثال هایی بسیار متفاوت از مشخصه های طراحی شهری به شمار می روند.
طراحی می باید با وضعیت موجود و داده های محل خود را هماهنگ کرده و عملکرد صحیح اجزا و بهترین طرح را در مورد مکان مورد نظر ارائه نماید.طراحی شهری باید دقیق و واضح جوابگوی طرح های مورد نظر و ارائه شده باشد.طراحی با علم شناخت از کلیه مسائل و بدون تحت تاثیر قرار گرفتن و یا وابستگی باید عمل نماید.طراحی فقط یک سوال تکنیکی و یا هندسی نیست ،بلکه موضوعی است
احساسی تفکری که با صبر توام می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۰
حسن محمدزاده

نور صورتی از انرژی تشعشعی است که غالب موجودات زنده به صورت آگاهانه یا نا آگاهانه در برابر آن واکنش نشان می دهند و این نکته قابل ذکر است که پاسخ انسان به نور سریع و فوری است. نور سفید آفتاب ترکیبی از رنگ های طیف است، حال آن که سیاهی فاقد نور و رنگ است. اشعه نور به خط مستقیم حرکت می کند، اما پیوسته تحت تاثیر کیفیت سطوح پیرامون خود قرار دارد.

نور اولین شرط برای هر نوع ادارک بینایی است در تاریکی مطلق، ما نه فضا و نه فرم و نه رنگ را می توانیم ببینیم. نور قوی، تحریک کننده و جذاب است در حالی که نور ضعیف، آرام و منفعل است، از این رو نوری که واجد رنگ های گرم باشد، عموما شادی آفرین است و نورهای حاوی رنگ های سرد کسالت بار یا آرام کننده است. نور، تنها ضرورت فیزیکی نیست بلکه ارزش روان‌ شناختی آن یکی از مهم ترین عوامل زندگی انسانی در همه زمینه ها است.

6 ماهیت نور در معماری

در همه کتاب های آسمانی و آئین های کهن نور نماد هستی و پاکی است. این خاصیت که نور به صورت مستقل در هستی ظهور می‌کند و واسطه‌ ای است برای دیدن و درک کردن پدیده های اطراف با مفاهیم عینی و انتزاعی، نور را به ساحره ای در فضا تبدیل کرده است. معماران، شاعران، نقاشان، عکاسان و سایر هنرمندان با انعکاس تاثیرات و توانایی های نور در آثارشان، به آفرینش فضایی سرشار از معانی می پردازند.

بدون وجود نور؛ و تصاویری از پدیده های اطراف؛ نمی توان مکان را در پهنه ادراک، به تصرف درآورد و به موقعیت ارتباطات فضایی بینابین عناصر مختلف نایل گشت. نور قادر به ایجاد تغییرات در کیفیت پدیده ها و فضا است، اما بدون تاریکی متولد نمی‌شود؛ بلکه مناظره بین تاریکی و روشنی، باعث تکامل یگانگی مکان و شکل گیری کلیت فضا می گردد. جایی که روشن است احجام به وضوح دیده می شوند، در مقابل تاریکی، سایه محیط را از یکنواختی درآورده و با خلق تصویری مکمل با آنچه که در روشنایی بر پرده ذهن انسان نقش بسته، تضادی در فضا می آفریند.

تقابل نور و سایه جنبه ای دوگانه به معماری می افزاید. در روشنایی نور، عملکردها و معانی به صورت مشخص و متمایز، تحقق یافته و واقعیت بر پرده چشمان انسان شکل می گیرد. اما در تاریکی ابهامی موج می‌زند که باعث تجسم مفاهیم در ذهن مخاطب و انگیزه ای برای قوّی تخیل انسان است. به طور کلی می توان گفت: در روشنایی، آنچه که هست، نمود پیدا می کند و در تاریکی آنچه که نیست، ولی می تواند باشد.

5 ماهیت نور در معماری

لوئی کان درباره نور می‌گوید «ماده، نور خاموش شده است، وقتی که نور دست از بودنش بردارد، ماده می‌شود. در سکوت تاریکی، تمایل بودن نهفته است، بودن برای بیان آنچه که نور در راستای خلق همان چیز تلاش می کند».

منبع نور همچون ظرفی، نور را در خود جای داده و هر لحظه پرتوها از آن لبریز می‌شوند. تاثیر و همپوشانی دو سویه بین این دو جزء ماهیت نور را شکل می دهد، در واقع کیفیت و کمیت هر کدام از این بخش ها در شخصیتی که نور به فضا می بخشد تاثیر گذار است. به طور مثال حسی که یک نور نقطه ای به رنگ آبی در اتاق تاریک القا می کند با حسی که از مشاهده نور گسترده زرد در اتاق تاریک به وجود می آید متفاوت است، این تفاوت را میان نور منتشر شده از لامپ‌های LED و فلورسنت و .. می توان دید.

به هنگام رویارویی نور و اثر معماری، نور بر روی پوسته خارجی آن می لغزد و به دو شیوه با معماری می آمیزد؛ اول این که بر روی پوسته خارجی ساکن شده و با ایجاد سایه احراز هویت می کند و در حالت دوم از پوسته خارجی عبور کرده و به فضای داخلی رخنه می کند و با حرکت خورشید در ساعات مختلف روز، نور در عرصه تاریک داخل به رقص در می آید و انسان را قادر به آزمودن عینیات کیفی فضا می‌سازد، بدین طریق روح فضا را به انسان می نمایاند.

1 ماهیت نور در معماری

در مورد اول، کلیت و چیدمان حجم یا احجام با فرورفتگی ها و بیرون زدگی ها و ویژگی های متفاوت آنها از قبیل مصالح، رنگ، بافت، جنس و … در شکل گیری ادارک فضایی بسیار تعیین کننده اند، نور یا بر روی پوسته ای خشن، متخلخل و نقش برجسته اقتدار نشان می دهد و یا از سطحی صاف و صیقلی منعکس شده و به طور غیر مستقیم در محیط پخش می‌شود. وقتی که نور بر پوسته خارجی توقف نکرده و در راستای عبور از پوسته خارجی به حرکت خود ادامه می دهد، اینجاست که معمار می تواند نمای خارجی را چون آلتی برای مجسمه سازی به کار برد؛ می‌توان نور را تندیس گونه، از روزنه های نما عبور داد و در فضای داخلی به نمایش گذاشت. هر روزنه ای بر دیواره های داخلی، می تواند نقش منبع نور را ایفا کند، با این تفاوت که این بار سر چشمه نور را معمار می آفریند، و ابعاد و اشکال و نحوه قرارگیری دریچه های نور را با توجه به مفاهیم و ساختار فضایی که می خواهد در داخل خلق کند، تغییر می‌دهد.

به هنگام آمیزش این دو، نور و معماری به اوج خود رسیده و فضا ساحتی مقدس برای تجلی این پیوند است. نور به چیزها هستی بخشیده و فرم را به فضا پیوند می دهد. نوری که به درون فضای معماری وارد شده و در آن گوشه گرفته است، بر سطوح گشوده چیزها می ایستد و سایه ها را در پشت آنها می انبارد، بدین گونه، همان سان که نور با انزوای خود و پذیرش آن از سوی چیزها عینیت می یابد چیزها نیز پیوسته دچار دگرگونی می گردند.

معماری مدرن جهانی فراتر از حد شفاف را تولید کرده است، جهانی از نور همگن، روشن و فاقد تاریکی این دنیای نور به معنای مرگ فضاست به همان قطعیتی که تاریکی مطلق دارا است. تادائو آندو معمار معاصر ژاپنی در این باره می گوید : « در دوره مدرن، معماری دارای پنجره های بزرگ و آزاد از محدودیت سازه می گردد، که اجازه طراحی و ساخت در هر ابعادی امکان پذیر می کند، ولیکن در کنار آزادی نور در معماری، جان بخشی و حیات بخشی نور به صورت غیر موثر پراکنده شده و از دست رفته است».

10 ماهیت نور در معماری

مفاهیمی که در پهنه ادراک ما از چگونگی قرارگیری منابع نور و نحوه پرتو افکنی در فضا، شکل می گیرند را می توان به سه دسته «مرکز، محور، حوزه یا شبکه » تقسیم‌ بندی کرد.

هر سبکی از معماری به سبب فرم فضایی که دارا است گویای یک محتوی ذهنی است. در طرح معماری برحسب آن چه که ساختمان بایستی بیان کننده آن باشد، کم و بیش از این مفاهیم و تناسبات بهره می گیرند. مرکزیت در فضا به صحنه ای برای هدفی خاص و نمایش یک تجربه بصری تبدیل می‌شود. منابع نور در تضاد با پیرامون تاریک و ناشناخته، معرف شناخته ها است. مرکز، فضای درنگ و مکث است که حادثه را در خود جای می‌دهد و محیط را به درون خود کشیده و ساکن می‌کند. سکوت مبهم این فضای نورانی نمادی از خورشید، ماه و پیکره ای الهی است. فضای مرکزی، آرامش و ثبات را القا می‌کند، فضایی که در کمال سادگی می تواند مظهری از مکانی مقدس باشد؛ نه آغاز دارد و نه پایان، حرکتی است بی پایان که همواره به نقطه آغازش باز می‌ گردد.

در نورپردازی به شکل محوری، یک مسیر نورانی، جهت خاصی را در فضا القا می کند، چرا که محور، سیری است برای حرکت، که از مفاهیمی همچون سلسله مراتب و تکرار در عرصه فضا، بهره می گیرد و کششی را به سمت انتها، در امتداد خودش ایجاد می‌ کند؛ گاهی این انتها روشن است و شناخته شده و گاهی ناشناخته.

9 ماهیت نور در معماری

از برخورد محورهای نور، محدوده ای شکل می گیرد که نقاط برخورد، به شکل مرکزهایی در این شبکه نمایان می شوند. چنین فضایی می تواند هم وحدت آفرین باشد و هم تنوع پذیر و همچنین محورها و مراکز مورد بحث عمومیت بیشتری پیدامی کنند. بر عکس مرکز که هدف خاصی را القا می کند، می تواند هویتی گسترده تر داشته باشد و سایر مفاهیم مانند تضاد، تقارن، سلسله مراتب و تکرار ودر چنین فضایی به راحتی نمایان شوند. این تجربیات کیفی، از مشاهده مشخصات کمی در فضا، به طور نسبی و متغییر می توانند در چهار چوب ذهنی لمس شوند. چرا که از طریق پارامترهایی همچون ویژگی های مختلف نورپردازی به شکل عمومی و در مکانی فردی به شکل خصوصی، تغییر می کنند
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۲
حسن محمدزاده